تعمد
/ta~ammod/
برابر پارسی: ازروی آگاهی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) دیده و دانسته کردنبقصد کردن از روی عمد کاری را انجام دادن . جمع : تعمدات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد
پیشنهاد کاربران
آگاهانه