تعلیم گر. [ ت َ گ َ ] ( ص مرکب ) تعلیم فرما : مرا خضر تعلیم گر بود دوش به رازی که آمد پذیرای گوش.نظامی ( از آنندراج ).تعلیم گر تو شد که اینجای آتشکده ایست دودپیمای.نظامی.و رجوع به تعلیم و تعلیم فرما و دیگر ترکیبهای تعلیم شود.