تعلیل
/ta~lil/
مترادف تعلیل: علت یابی، ذکر علت، علت اندیشی، بهانه تراشی، تعلل، دلیل آوردن، برهان آوردن، علت آوردن، علت ذکر کردن
برابر پارسی: شَوَندآوری
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) علت آوردن علت نهادن سبب امری را ذکر کردن . ۲ -( اسم ) ذکر علت . جمع تعلیلات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] علت آوردن برای یک مطلب؛ از اقسام اطناب به زیادت را تعلیل گویند.
"تعلیل" از اقسام اطناب به زیادت و اسلوب بدیعی و بلاغی است. در این روش، برای صفت یا مطلبی که در سخن آورده اند علتی ذکر می کنند که با آن مطلب مناسبت دارد و باعث تثبیت و تقریر بیشتر در نفس می شود؛ زیرا نفس ، احکام علت دار را بیشتر می پذیرد.بیشتر تعلیل های قرآن ، جواب از سؤال مقدری است که جمله قبلی آن را اقتضا می کند.
نمونه قرآنی
آیاتی که تعلیل در آن ها به کار رفته، در قرآن فراوان است که برای رعایت اختصار به چند نمونه اشاره می شود:۱. (وما ابریء نفسی ان النفس لامارة بالسوء)؛ "و من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس قطعا به بدی امر می کند". ؛۲. (وینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به)؛ "و از آسمان بارانی بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند" ؛۳. (ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم)؛ "آنچه خدا از (دارایی) ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر (او) و متعلق به خویشاوندان نزدیک (وی) و یتیمان و بینوایان و درراه ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد".
حروف تعلیل
حروف تعلیل عبارتند از: لام؛ ان؛ ان؛ اذ؛ باء؛ کی؛ من؛ لعل.
"تعلیل" از اقسام اطناب به زیادت و اسلوب بدیعی و بلاغی است. در این روش، برای صفت یا مطلبی که در سخن آورده اند علتی ذکر می کنند که با آن مطلب مناسبت دارد و باعث تثبیت و تقریر بیشتر در نفس می شود؛ زیرا نفس ، احکام علت دار را بیشتر می پذیرد.بیشتر تعلیل های قرآن ، جواب از سؤال مقدری است که جمله قبلی آن را اقتضا می کند.
نمونه قرآنی
آیاتی که تعلیل در آن ها به کار رفته، در قرآن فراوان است که برای رعایت اختصار به چند نمونه اشاره می شود:۱. (وما ابریء نفسی ان النفس لامارة بالسوء)؛ "و من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس قطعا به بدی امر می کند". ؛۲. (وینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به)؛ "و از آسمان بارانی بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند" ؛۳. (ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم)؛ "آنچه خدا از (دارایی) ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر (او) و متعلق به خویشاوندان نزدیک (وی) و یتیمان و بینوایان و درراه ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد".
حروف تعلیل
حروف تعلیل عبارتند از: لام؛ ان؛ ان؛ اذ؛ باء؛ کی؛ من؛ لعل.
wikifeqh: تعلیل
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنی یافتن و ذکرکردن علت) نزد متکلمان، که بر تمثیل (استدلال تمثیلی) تکیه می کنند، چنان است که علتِ حکم را در شاهد (اصل) بازمی جویند و نشان می دهند که این علت در غایب (فرع) نیز موجود است و بدین ترتیب حکم شاهد را در مورد غایب به اثبات می رسانند (ردّ الغائب الی الشاهد)؛ چنان که در تمثیل «آسمان محَدث است، چون مانند خانه دارای شکل است» خانه، شاهد است؛ آسمان، غایب؛ حکم، محَدث بودن؛ و تعلیل، نمودن این معنا که علت حدوث (شکل داشتن) در غایب (آسمان) هم موجود است. تعلیل با دو روش صورت می گیرد: طرد و عکس یا دَوَران، و تردید یا سَبر و تقسیم.
wikijoo: تعلیل
پیشنهاد کاربران
چیم، چیمه= علت
چیمش= تعلیل
چیمتن= علت آوردن
چیمی، چیمیک= عِلّی
چیمان، چیمگان= علل
چیمش= تعلیل
چیمتن= علت آوردن
چیمی، چیمیک= عِلّی
چیمان، چیمگان= علل
پی آوری ( تعلیل )
پی آور ( علت )
پیامد ( معلول )
پی آور ( علت )
پیامد ( معلول )
ذکر علت گفتن است
دکتر کزازی واژه ی " بهانگی" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تعلیل" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 314. )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 314. )