تعلق داشتن


مترادف تعلق داشتن: متعلق بودن، دل بستگی داشتن، علاقه داشتن، وابسته بودن

معنی انگلیسی:
belong, to belong, to depend

لغت نامه دهخدا

تعلق داشتن. [ ت َ ع َل ْ ل ُ ت َ ] ( مص مرکب ) پیوند داشتن. بستگی داشتن علاقه و دلبستگی داشتن. دوستی و محبت داشتن. خواهانی. کشش و پیوستگی :
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنین پریشانی.
سعدی.
با چو تو روحانیی تعلق خاطر
هرکه ندارد دواب خویش پرست است.
سعدی.
در آن فرصت مرا به خاتونی تعلق شده بود.... چرا نمیگویی که بر فلان فلان خاتون تعلق دارم و عاشق شده ام ؟ ( انیس الطالبین بخاری ص 119 ). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود.

مترادف ها

belong (فعل)
وابسته بودن، تعلق داشتن، مال کسی بودن

فارسی به عربی

عد

پیشنهاد کاربران

بپرس