تعقیب کننده


معنی انگلیسی:
tail, pursuer, stalker, shadow

واژه نامه بختیاریکا

پِی دَو؛پا پی

جدول کلمات

پاپی

مترادف ها

follower (اسم)
تابع، پیرو، ملتزم، شاگرد، عشقبیاز، تعقیب کننده، دنبالگر

prosecutor (اسم)
مدعی، تعقیب کننده، پیگرد، پیگرد کننده

whipper (اسم)
ناصح، تعقیب کننده، تازیانه زن، اسب عقب مانده، شخص موثر و مهم، ناظمپارلمانی

chaser (اسم)
عشقبیاز، دنبال کننده، تعقیب کننده، تعاقب کننده، مشروبی که بدرقه نوشابه ای باشد

pursuer (اسم)
تعقیب کننده

indictor (اسم)
تعقیب کننده، اعلام جرم کننده

indicter (اسم)
تعقیب کننده، اعلام جرم کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس