تعقب

لغت نامه دهخدا

تعقب. [ ت َ ع َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) از پی درآمدن و کسی را به گناه وی بگرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). مؤاخذه نمودن کسی را بر گناهی که داشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از چیزی پرسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دوباره پرسیدن خبر را جهت شک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || پایان رای خود را به سوی تنگی یافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پایان رای کسی را نیک یافتن. ( از اقرب الموارد ). || عورت و شکوخه خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). طلب کردن از کسی عورت یا لغزش او را. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) از پی در آمدن . ۲ - بر رسیدن . ۳ - ( اسم ) پی گیری . جمع تعقبات .

فرهنگ معین

(تَ عَ قُّ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - تتبع کردن . ۲ - مؤاخذه کردن .

پیشنهاد کاربران

تعقب به منظومه شمسی تعلق دارد، زیرا پس از وارد گشتن نور بعد از انجام دادن فکری، در آن اندیشه می یابیم و به آن مجدد متمرکز می شویم و سپس کار را ادامه می دهیم، ولی در روح هنوز در حال توصیف و تجزیح آن فکر
...
[مشاهده متن کامل]
خواهیم بود. در عالم غیب از این افکار استفاده می گردد تا مشکلات آن فرد را حل نماید. اگر شکرگزاری متعلق بر نعمت گشته باشد، به مثال مادر، پدر، اجداد و خانواده این عملکرد را در روح تحلیل می کنند. در این حال و پس از چند لحظه به عالم معنویت خویشتن باز می گردیم و آنها حل مشکل را توضیح می دهند. بنابراین باید همیشه شکرگذاری کرد، تا که خانواده از درک ما نیز بهره ببرند و هموره به ما کمک شود. بر نام خداوند متعال شکرگزاری می کنم، که زندگی با تمام سختی هایی که داریم، بسیار زیباست و لزوم به افکار منفی را هرگز نخواهد داشت.

بپرس