تعفیر. [ ت َ ] ( ع مص ) آمیختن گوسپندان سیاه را با گوسپندان سپید سرخی مایل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خاک آلوده کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در خاک گردانیدن. ( زوزنی ). در خاک غلطانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : لمن اُذل قد عفر و ارغم. ( اقرب الموارد ). || در زیر خاک دفن کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بر زمین زدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن گاهگاه ، وحشی ماده شیر را از بچه به اراده ٔفطام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پستان بگل آلوده کردن زن بجهت فطام. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پستان بگل آلودن زن به جهت فطام تا کودک از آن بیزار شود. ( از اقرب الموارد ). || خشک کردن گوشت را به آفتاب بر ریگ تفسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سپید کردن و فی الحدیث : ان امراة شکت الیه ان ما لها لایزکو، فقال ما الوانها فقالت سود، فقال عفری ؛ ای استبدلی اغناماً بیضاً فان البرکة فیها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن . ۲ -( اسم ) خاک مالی . جمع : تعفیرات .
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) به خاک مالیدن ، خاک آلود کردن .
فرهنگ عمید
۱. گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن. ۲. به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن.
پیشنهاد کاربران
تَعْفیرُ الجَبین | یعنی : پیشانی را به تربت گذاشتن