تعفن
/ta~affon/
مترادف تعفن: بدبویی، عفونت، گند، گندیدگی، گندیدن، عفونت کردن، بدبوشدن
متضاد تعفن: تطیب
برابر پارسی: بدبویی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بد بو شدن گندیدن گندیده شدن.۲ -( اسم ) بد بویی گندگی گندیدگی . جمع : تعفنات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. گندیده شدن.
۳. پوسیدگی و گندیدگی.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
فساد، پوسیدگی، عفونت، تعفن، گندیدگی
بوی بد، گند، بوی زننده، تعفن، دود یا بوی قوی
گند، تعفن
عفونت، تعفن، گندیدگی
تعفن، ترشیدگی، باد خوردگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید