تعظعظ. [ ت َ ع َ ع ُ ] ( ع مص ) تعظعظ الیه ؛ برگشت بسوی آن و قولهم لاتعظینی و تعظعظی. اولی بصیغه نهی از وعظ یعظ و دومی به صیغه ٔامر از عظعظ؛ یعنی اندرز مکن من را و بر گرد بسوی نفس خود و آن را پند بده و تعظعظی بضم تاء نیز گفته اند؛ ای لایکن منک امر بالصلاح و ان تفسدی انت فی نفسک. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).