تعضیل

لغت نامه دهخدا

تعضیل. [ ت َ ] ( ع مص ) به ستم بازداشتن زن را از نکاح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بازداشتن زن را از نکاح. ( از اقرب الموارد ). || تنگ آمدن خاک بر مردمان. ( تاج المصادر بیهقی ). تنگ آمدن جای بر مردمان. ( زوزنی ). تنگ آمدن جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || سختی کردن زمین بر اهل خود از انبوهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || استوار شدن بچه در شکم مادر چنانکه بیرون نتواند آمد. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). دشوار برآمدن کودک و بره و بیضه از رحم زن و گوسفند و ماکیان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کار بر کسی تنگ فراگرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تنگ گرفتن کار بر کسی و حایل شدن بین او و مقصود وی. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس