تعشق
مترادف تعشق: آرزومندی، اشتیاق، عشق ورزی، تعطف، تمایل، خاطرخواهی، رغبت، عاشقی، عشق، علاقه، علقه، مهر، مهرورزی ، عاشق شدن، عاشقی کردن، مهرورزیدن، مهرورزی کردن
متضاد تعشق: بیزاری، نفرت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) عاشق شدن مهر ورزیدن عاشقی نمودن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اظهار عشق کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید