تعسعس

لغت نامه دهخدا

تعسعس. [ ت َ ع َ ع ُ ] ( ع مص ) بوییدن بوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بوییدن چیزی. ( از اقرب الموارد ). || به شب شکار جستن گرگ و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شکار جستن گرگ به شب. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس