تعرق

/ta~arroq/

مترادف تعرق: خوی، عرق، عرق کردن، خوی کردن، عرق ریختن

معنی انگلیسی:
perspiration

لغت نامه دهخدا

تعرق. [ ت َ ع َرْ رُ ] ( ع مص ) گوشت از استخوان بازبریدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گوشت از استخوان بریزیدن. ( زوزنی ). گوشت از استخوان باز کردن و بخوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بدندان کشیدن گوشت از استخوان : ماترکت السنة لهم عظماً الا تعرقته ُ. ( از اقرب الموارد ). || منتفع شدن به چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در سایه شتر راه رفتن و کم کم از آن منتفع شدن : تعرق فی ظل ناقتی ؛ امش فی ظلها و انتفع به قلیلاً قلیلا. ( از اقرب الموارد ). || بر زمین افکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اندک آب ریختن در شراب و ممزوج کردن. || ریشه دوانیدن درخت در زمین. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - عرق کردن خوی کردن خوی بر افشاندن . ۲ - بیرون شدن رطوبت زیادی گیاهان بصورت بخار . ۳ - ریشه دواندن درخت در زمین . جمع : تعرقات .

فرهنگ معین

(تَ عَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) عرق کردن .

فرهنگ عمید

۱. عرق کردن.
۲. (زیست شناسی ) خارج شدن رطوبت زیادی گیا هان به صورت بخار از منافذ و روزنه های برگ ها.

فرهنگستان زبان و ادب

[زیست شناسی] ← ترادَمِش

دانشنامه آزاد فارسی

تَعَرُّق (transpiration)
تَعَرُّق
تَعَرُّق
خروج آب به صورت بخار از گیاه. بخش عمدۀ آب از طریق انتشار بخار آب از منافذ یا روزنههای برگ خارج می شود. وظیفۀ اصلی روزنه ها مبادلۀ گاز بین بافت های درونی گیاه و اتمسفر است. تعرق از سطح برگ باعث ایجاد جریان پیوسته و رو به بالای آب از درون آوند چوبی، و از ریشه به برگ می شود که جریان تعرقی نامیده می شود. جریان تعرقی باعث جایگزینی آب ازدست رفته می شود و امکان ترابری مواد معدنی جذب شده از خاک را از طریق آوند چوبی به برگ ها فراهم می آورد. این پدیده از آن رو مهم است که بسیاری از یاخته های گیاهی نیاز به مواد معدنی دارند. تخمین زده می شود که بوتۀ ذرت در یک فصل رویشی ۲۴۵ لیتر آب را از راه تعرق از دست می دهد.

مترادف ها

transpiration (اسم)
نفوذ، ترشح، افشاء، خروج، نشر، حلول، تعرق، فرا تراوش

پیشنهاد کاربران

تعرق فقط در گیاهان معنی دارد.
عرق کردن چیز دیگری است و هیچگاه شما نمی گویید تعرق کردم یا مثل این ها
.

بپرس