تعرض کردن
مترادف تعرض کردن: اعتراض کردن، متعرض شدن، پرخاش کردن، عتاب کردن، تجاوز کردن، دست اندازی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردن
اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، تعرض کردن، خسته کردن، حملات پی در پی کردن
تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن
پیشنهاد کاربران
دست اندازی کردن ؛ تجاوز کردن. تعدی کردن.
اعتراض
دست تعرض به . . . . . . . . . . گشودن
تعرض رساندن