تعدیل
/ta~dil/
مترادف تعدیل: متعادل سازی، برابر ساختن، معادل کردن
برابر پارسی: تراز، برابرسازی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- جرح و تعدیل ؛ رجوع به جرح و جرح و تعدیل شود.
- علم تعدیل ؛ صاحب کشف الظنون بنقل از مولی ابن الخیر در ذیل علم تعریف آرد که : علمی است که بدان تفاوت شب و روز و تداخل ساعات در شب و روز بهنگام اختلاف آنها در تابستان و زمستان شناخته شود و سپس آرد که ابن الخیر این دانش را از فروع علم هندسه دانسته و شاید آنچه وی یاد کرده همان تعدیلات مستعمل دردستوری است که برای استخراج تقویم از زیج وضع شده ودر آن جدول تعدیل ایام است و در زیج جدولهایی در این باره یافت میشود و پیداست که اگر مراد وی این معنی باشد آنگاه تعدیل از مسائل علم زیج و تقویم است...و خلاصه علم بودن آن درست نیست. رجوع به کشف الظنون و تعدیل شمس شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) راست کردن معتدل کردن بحد وسط آوردن . ۲ - تقسیم کردن از روی عدالت.۳ - راستکار خواندن پارسا داشتن . جمع : تعدیلات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برابر کردن، دو چیز را با هم مساوی کردن.
۳. هم وزن کردن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
تعدیل[ ۱] ( انگلیسی: The Levelling ) یک فیلم درام به کارگردانی هوپ دیکسن لیچ است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به الی کندریک اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: تعدیل
مترادف ها
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل
مسکن، توافق، تعدیل، تسویه، تصفیه، ته نشینی، پرداخت، واریز، کلنی، زیست گاه
تنظیم، تعدیل، دستور، ایین نامه، قانون، قاعده، مقرره
تعدیل، اصلاح، تصرف، پیرایش، تغییر و تبدیل
تعدیل
تخفیف، تعدیل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
همسنگی
مانند تعدیل تقسیط که یک دعوای حقوقی است
ترازی بهترین معادلشه
ترازگری
پیشنهادِ واژه : " اَفراستَن، اَفرایه، اَفرایِش، اَفرایی، اَفراینده، اَفراستگی، اَفراسته و. . . "
پیشنهادِ واژه: " اَفراستن" به چمِ " تنظیم کردن، تعدیل کردن، تطبیق دادن، وفق دادن" و برابر با واژه یِ " to adjust " در زبانِ لاتین:
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه یِ " اَفراستَن" با بُنِ کُنونیِ " اَفرای"، از پیشوندِ " اَف" و کارواژه یِ " راستَن" ساخته شده است.
نکته 1: پیشوندِ " اَف" در زبانِ پارسی کارکردِ همسانی با پیشوندِ " ad" در زبانِ لاتین دارد.
( برایِ آگاهیِ بیشتر درباره یِ این پیشوند به ستونِ 87 و 88 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه" یا به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " اَف" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته 2:
کارواژه یِ "راستَن" برابر با " just" در کارواژه یِ " adjust" گرفته شده است؛ کارواژه یِ "راستَن" دارایِ بُن کنونیِ "رای" است و ما بیشتر آن را با پیشوند می شناسیم:
برای نمونه :
آراستَن: آ - راستَن . . . . بُن کنونی: آرای: آ - رای. . . . . . . آراستن به چمِ " آماده کردن، منظم کردن، سامان بخشیدن، مرتب کردن" می باشد.
پیراستَن. . . . . بُن کنونی: پیرای
ویراستَن. . . . بُن کنونی: ویرای
از همین رو کارواژه یِ راستَن" به همراهِ پیشوندِ " اَف" چنین خواهد بود:
افراستَن. . . . بُن کنونی: اَفرای
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ما از کارواژه یِ " اَفراستَن" به آسانی می توانیم واژگانی همچون " اَفرایه، اَفرایِش، اَفرایی، اَفراستگی، اَفراینده و. . . " را بیرون بکشیم.
برایِ نمونه :
ما می توانیم به جایِ واژگانِ " تنظیم، تنظیمات" از واژگانِ " اَفرایِش، اَفرایی" بهره بجوییم. برایِ مثال اگر ما درباره یِ " تنظیمِ x یا تنظیماتِ x" سخن می گوییم، به آسانی می توانیم واژه یِ " اَفرایِشِ x" را بکار ببریم یا اینکه بگوییم " x - اَفرایی" .
به جایِ واژه یِ " تنظیم کننده" می توانیم واژه یِ " اَفراینده" را بکار ببریم و. . . .
پیشنهادِ واژه: " اَفراستن" به چمِ " تنظیم کردن، تعدیل کردن، تطبیق دادن، وفق دادن" و برابر با واژه یِ " to adjust " در زبانِ لاتین:
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه یِ " اَفراستَن" با بُنِ کُنونیِ " اَفرای"، از پیشوندِ " اَف" و کارواژه یِ " راستَن" ساخته شده است.
نکته 1: پیشوندِ " اَف" در زبانِ پارسی کارکردِ همسانی با پیشوندِ " ad" در زبانِ لاتین دارد.
( برایِ آگاهیِ بیشتر درباره یِ این پیشوند به ستونِ 87 و 88 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه" یا به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " اَف" از همین تارنما مراجعه بفرمایید. )
نکته 2:
کارواژه یِ "راستَن" برابر با " just" در کارواژه یِ " adjust" گرفته شده است؛ کارواژه یِ "راستَن" دارایِ بُن کنونیِ "رای" است و ما بیشتر آن را با پیشوند می شناسیم:
برای نمونه :
آراستَن: آ - راستَن . . . . بُن کنونی: آرای: آ - رای. . . . . . . آراستن به چمِ " آماده کردن، منظم کردن، سامان بخشیدن، مرتب کردن" می باشد.
پیراستَن. . . . . بُن کنونی: پیرای
ویراستَن. . . . بُن کنونی: ویرای
از همین رو کارواژه یِ راستَن" به همراهِ پیشوندِ " اَف" چنین خواهد بود:
افراستَن. . . . بُن کنونی: اَفرای
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ما از کارواژه یِ " اَفراستَن" به آسانی می توانیم واژگانی همچون " اَفرایه، اَفرایِش، اَفرایی، اَفراستگی، اَفراینده و. . . " را بیرون بکشیم.
برایِ نمونه :
ما می توانیم به جایِ واژگانِ " تنظیم، تنظیمات" از واژگانِ " اَفرایِش، اَفرایی" بهره بجوییم. برایِ مثال اگر ما درباره یِ " تنظیمِ x یا تنظیماتِ x" سخن می گوییم، به آسانی می توانیم واژه یِ " اَفرایِشِ x" را بکار ببریم یا اینکه بگوییم " x - اَفرایی" .
به جایِ واژه یِ " تنظیم کننده" می توانیم واژه یِ " اَفراینده" را بکار ببریم و. . . .
تعدیل گاهی به معنای کاهش میباشد
تعدیل یعنی میزان کردن
برابر سازی
برابر کردن ترازو
تجدید نظر
کم شدن، کم کردن، کم شده
Adjustmentتعدیل
معنی فارسی برابرکردن، مساوی کردن، متعآدل ساختن
معنی فارسی برابرکردن، مساوی کردن، متعآدل ساختن
تعدیل ( Adjustment )
:[اصطلاح بیمه]در بیمه های بلندمدت مانند بیمه عمر و یا بیمه مهندسی، از آنجایی که مدت بیمه نامه چند سال است. ارزش خدمات در سنوات بعدی از ارزش آن در سال اول بیشتر بوده اما مبلغ موردبیمه در بیمه نامه ثابت می باشد. برای اینکه بروز حادثه، خسارت به ارزش روز پرداخت گردد مبلغی بین 10 تا 30 درصد مبلغ قرارداد به عنوان تعدیل تحت پوشش بیمه نامه قرار می گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
:[اصطلاح بیمه]در بیمه های بلندمدت مانند بیمه عمر و یا بیمه مهندسی، از آنجایی که مدت بیمه نامه چند سال است. ارزش خدمات در سنوات بعدی از ارزش آن در سال اول بیشتر بوده اما مبلغ موردبیمه در بیمه نامه ثابت می باشد. برای اینکه بروز حادثه، خسارت به ارزش روز پرداخت گردد مبلغی بین 10 تا 30 درصد مبلغ قرارداد به عنوان تعدیل تحت پوشش بیمه نامه قرار می گیرد.
... [مشاهده متن کامل]
تعدیل به معنای کم کردن است. . . مثلا میگویندتعدیل نیرو نداریم. یععنی کم کردن نیرو نداریم عداالت. برابری
درعلم درایه الفاظ وعباراتی راگویند که استعمال آنها درحق کسی عدالت اورا می رساند مانند عبارت هوعدل ( منبع :ترمینولوژی حقوق ، دکترجعفری لنگرودی )
متعادل کردن
تعادل
مساوی ، برابر ، تقسیم درست
تعدیل یعنی عدالت درست کار مثل کفه ترازو که دو طرف آن مساوی باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)