تعدی کردن


مترادف تعدی کردن: ستم کردن، ظلم کردن ، تجاوز کردن، تخطی کردن، تعرض کردن، درازدستی کردن

متضاد تعدی کردن: دادگری کردن

معنی انگلیسی:
encroach, outrage

لغت نامه دهخدا

تعدی کردن. [ ت َ ع َدْ دی ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ستم کردن. ستمگری. ظلم کردن. زورآوری و سختگیری کردن. درازدستی کردن : در منازعتی که میرفت میان بختیار و عضدالدوله ، بی ادبیها و تعدی ها و تهورها کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191 ). خداوند آنچه بایست فرمود در آن تعدی که وی کرد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 636 ). تا تعدی نکند از نفسی بیشتر. ( تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 272 ). فلان عامل را که فرستاده بولایت تعدی نکندی. ( مجالس سعدی ص 22 ). و رجوع به تعدی شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن .
ستم کردن ستمگری

مترادف ها

trespass (فعل)
تخطی کردن، تجاوز کردن، تعدی کردن

oppress (فعل)
پریشان کردن، فرو نشاندن، کوفتن، ظلم کردن بر، ستم کردن، ذلیل کردن، ستم کردن بر، تعدی کردن، در مضیقه قرار دادن

فارسی به عربی

اضطهد

پیشنهاد کاربران

بیرسمی کردن ؛ برخلاف قاعده رفتار کردن. ظلم و تعدی کردن : مردم ، نیز در کرمان دست گشاده بودند و بیرسمی میکردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438 ) . غلامی مشهور و ظالم بوده ریاست همدان بستد و نه چندان ظلم و بیرسمی کرد که در وهم آید. ( راحةالصدور راوندی ) . لشکر خوارزم در ولایت ابهر و قزوین بیرسمی بسیار کردند. و فرزندان مسلمانان بغارت بردند. ( راحةالصدور راوندی ) کاشیان. . . عصیان بجای آوردند. . . . و با وی بی رسمیها کردند. ( راحةالصدور راوندی ) . چون بشنید که گورخان از جنگ سلطان بازرسیده است و با رعیت و ولایت بی رسمیها کرد. ( جهانگشای جوینی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- بیرسمی نمودن ؛ برخلاف رسم و قاعده معمول رفتار کردن. خلاف عادت کردن :
که خسرو دوش بیرسمی نموده ست
ز شاهنشه نمیترسد چه سود است.
نظامی.

تعرض رساندن
دست اندازی کردن ، دست اندازی
حدودت تعدی نکن و به آنچه که در آن هستی اکتفا کن.

بپرس