[ویکی الکتاب] معنی تَعْدِلُواْ: که عدالت را رعایت کنید(کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است )
معنی لَّا تَعْدِلُواْ: که عدالت را رعایت نکنید(کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است - جزمش در عبارت "یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلَیٰ أَلَّا تَعْدِلُواْ "جزمش به دلیل حرف "أن" بوده که البته نون آن در حرف لام ادغام شده است )
ریشه کلمه:
عدل (۲۸ بار)
«تَعْدِلُوا» ممکن است از مادّه «عدالت» و یا از مادّه «عدول» بوده باشد، اگر از مادّه «عدالت» باشد، معنای جمله چنین خواهد بود: فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی لاِ َنْ تَعْدِلُوا: «از هواپرستی پیروی نکنید تا بتوانید اجرای عدالت کنید». و اگر از مادّه «عدول» باشد، معنای جمله چنین خواهد شد: فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی فِی أَنْ تَعْدِلُوا: «از هواپرستی در مسیر انحراف از حق پیروی مکنید».
برابری. وآنچه گفتهاند از قبیل: مثل، فدیه، ضّد جور، همه از مصادیق معنی اولاند در اقرب آمده: «عَدَلَ فلاناً: وازَنَهُ - عَدَلَ القاضی عَدلاً: انصف» عدل مصدر و اسم هر دو آمده است. ایضاً عدل و عدول به معنی میل کردن و ظلم آمده است. در تفسیر صافی ذیل آیه . و در مفردات از رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» نقل شده: «بِالعَدِل قامَتِ السَّمواتُ وَ الاَرضُ» یعنی با موازنه و برابری اجزاء عالم، آسمانها و زمین ایستادهاند. در مجمع فرموده: فرق بین عِدل (بکسر اول) و عَدل (بفتح اول) آنست که اولی مثل شیء است از جنس آن و دومی بدل آن است هر چند از غیر جنس باشد چنانکه فرموده . راغب گوید: اولی در محسوس بحاسّه است مثل موزون و مکیل و معدود. دومی در محسوس به بصیرت است. . اگر بیم آن داشتید که میان زنان به عدالت رفتار نکنید، فقط یکی را تزویج کنید . از ائمه علیهم السلام نقل شده: که مراد از آن عدالت در محبت و علاقه قلبی است یعنی آن از اختیار شخص خارج است راغب نیز چنین گفته است. * . مراد از عدل فدیه است یعنی برابر گناه چیزی از شخص گرفته نمیشود بلکه عذاب فقط بر وجود آدمی است مثل . * . شاید مراد از یعدلون عدول باشد یعنی آنانکه به خدایشان کفر ورزیدهاند از حق عدول میکنند و شاید «بِرَبِّهِم» مفعول یعدلون باشد یعنی به خدایشان مثل و نظیر قائل میشوند ایضاً . ممکن است از عدول یا از عدل باشد یعنی تابع هوای نفس نشوید تا از حق عدول و میل کنید، یا تابع هوای نفس نشوید تا عدالت کنید در مجمع از فرّاء نقل کرده: این مثل آنست که گویند: «لا تَتِّبِع هَواکَ لِتَرضی رَبَّکَ». * . این آیه نظیر آیه 159. همین سوره است که گوید: . «با» در هر دو آیه در «بِالَحَقِ» و «بِهِ» برای آلت است یعنی مردم را به وسیله حق هدایت میکنند و بوسیله حق میان مردم عدالت میکنند. «یَهْدُونَ النَّاسَ بِالْحَقِّ وَ بِالْحَقِّ یَعْدِلُونَ بَیْنَهُمْ» و شاید به معنی ملابست باشد یعنی در حالی که بر حقاند هدایت و عدالت میکنند. مراد از آیه دوم قوم موسی و از آیه اول با ملاحظه ما قبل و ما بعد آن مردم اسلام است ولی همه قوم موسی و مردم اسلام این چنین نیستند بلکه از هر یک امتّی است. به نظر میآید مراد از آن در قوم موسی پیامبران و اوصیاء بعد از موسی است. و در اسلام هم به ائمّه طاهرین «علیهم السلام» تطبیق میشود. در تفسیر عیاشی از حمران از امام باقر «علیه السلام» نقل شده که درباره آیه فرمودند: «هُمُ الْاَئِمَّةُ» و محمد بن عجلان از آن حضرت نقل نموده که فرمود: «نَحْنُ هُمْ» در مجمع فرموده از ابیجعفر و ابیعبدالله «علیهما السلام» نقل شده که فرمودهاند: «نَحْنُ هُمْ». در المیزان از کافی از عبداللَّه بن سنان از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که فرمود: «هُمْ الْاَئِمَّةُ». ایضاً در تفسیر عیاشی از ابن صهبان بکری نقل شده که از امیر المؤمنین «علیه السلام» شنیدم فرمود: «وَالَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَتُفَرِّقِنَّ هذِهِ الْاُمَّةُ عَلی ثَلاثٍ وَ سَبْعینَ فِرْقَةً کُلُّها فِی النَّارِ الَّا فِرقَةٌ «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یِعْدِلُونِ» فَهذِهِ الَّتی تَنْجُو مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ» در مجمع نیز آن را از عیاشی نقل کرده است. و آن در المیزان از برهان از ذاذان از علی «علیه السلام» به لفظ «یَفْتَرِقُ هذِهِ الْاُمَّة...» نقل شده است. و در آخر آن هست: «اَنَا وَشیعَتی». ایضاً عیاشی از یعقوب بن زید نقل میکند که «قالَ اَمیرُالمؤمِنینَ وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ قالَ یعنی: اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلّی اللَّه علیه و آله و سلم». روایت اخیر با ظاهر آیه سازگار نیست و تطبیق «یَفْترِقُ هذِهِ الْاُمَّةِ...» نیز به آن جای گفتگو است. در اسناد روایاتی که افتراق به سبعین گفته شده باید دقت کرد اثبات حصر در نهایت اشکال است. وآنگهی ظهور آیه اعم از ائمه «علیهم السلام» است شاید غرض از روایات بیان مصداق حقیقی و اولی آیه است مؤید آن حدیثی است که در المیزان از دّرالمنثور نقل شده که حضرت فرمودهاند: «اِنَّ مِنْ اُمَّتی قَوْماً عَلَی الْحَقِّ حَتَّی یَنْزِلَ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ مَتی ما نَزَلَ». درباره «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» در مجمع از ابن عباس، سدّی، ربیع و ضحاک نقل شده: آن امّت قومی هستند در ما بعد مملکت چین، میان آنها و چین صحرائی هست پر از ریگ روان، آنها شریعت را تغییر و تبدیل نکردهاند و آن از ابی جعفر «علیه السلام» منقول است. گفتهاند: هیچ یک از آنها مال به خصوصی ندارد و همه مشترکند، شبها باران میبارد، روزها آفتابی است زراعت میکنند، کسی از آنها به ما و از ما به آنها نمیرسد... ابن جریح گفته: شنیدهام چون بنیاسرائیل پیامبران خود را کشته و کافر گشتند طائفهای از آنها از این کار بیزاری کرده و اعتذار نمودند و از خدا خواستند که میان آنها و کفّار جدائی افکند، خداوند یک راه زیر زمینی برای آنها گشود یک سال و نیم در آن راه رفتند تا از ماوراء چین بیرون آمدند، آنها در آنجااند و طالب حقاند. به قبله اسلام رو میکنند، به قولی جبرئیل شب معراج نزد آنها رفت ده سوره از قرآن که در مکّه نازل شده بود بر آنها خواند. ایمان آوردند و تصدیق کردند، جبرئیل دستور داد که در همانجا بمانند و شنبه را تعطیل نکنند و نماز بخوانند و زکوة بدهند و آن روز فقط نماز و زکوة واجب شده بود آنها نیز چنین کردند. در المیزان بعد از نقل قسمتی از این مطلب گفته: روایت ضعیف و غیر مسّلم است و از این امّت یهودی هدایت یافته تا به امروز خبری نرسیده، و اگر بوده باشند هادی و مهتدی نمیشوند که شریعت موسی با شریعت عیسی و هر دو با شریعت اسلام نسخ شده است لذا بعضی از حاکیان این قصه خرافیّه اضافه کرده که رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» در شب معراج به آنها وارد شد و به اسلام دعوت کرد و نماز را تعلیم نمود آنها نیز ایمان آوردند پس از نقل بعضی از آنچه نقل شد به اضافه نقل نسبتهای دیگر فرموده: همه اینها ساخته است. نگارنده گوید: آری ساخته است. * . ظاهراً مراد از عدل، عدل اجتماعی است و آن این است که با هر یک از افراد اجتماع به استحقاق آن فرد رفتار شود یکی را جای دیگری نگیریم و عملی را جای عمل دیگر نگذاریم. احسان نیز ظاهراً احسان اجتماعی و نکوئی در حق دیگران است مثل ایصال خیر به مردم و انجام کارهای نیک برای رفاه مردم و احسان زیاد در مقابل احسان متعارف و انتقام کم از جنایت بزرگ نیز از اقسام احسان است.
معنی لَّا تَعْدِلُواْ: که عدالت را رعایت نکنید(کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است - جزمش در عبارت "یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلَیٰ أَلَّا تَعْدِلُواْ "جزمش به دلیل حرف "أن" بوده که البته نون آن در حرف لام ادغام شده است )
ریشه کلمه:
عدل (۲۸ بار)
«تَعْدِلُوا» ممکن است از مادّه «عدالت» و یا از مادّه «عدول» بوده باشد، اگر از مادّه «عدالت» باشد، معنای جمله چنین خواهد بود: فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی لاِ َنْ تَعْدِلُوا: «از هواپرستی پیروی نکنید تا بتوانید اجرای عدالت کنید». و اگر از مادّه «عدول» باشد، معنای جمله چنین خواهد شد: فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی فِی أَنْ تَعْدِلُوا: «از هواپرستی در مسیر انحراف از حق پیروی مکنید».
برابری. وآنچه گفتهاند از قبیل: مثل، فدیه، ضّد جور، همه از مصادیق معنی اولاند در اقرب آمده: «عَدَلَ فلاناً: وازَنَهُ - عَدَلَ القاضی عَدلاً: انصف» عدل مصدر و اسم هر دو آمده است. ایضاً عدل و عدول به معنی میل کردن و ظلم آمده است. در تفسیر صافی ذیل آیه . و در مفردات از رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» نقل شده: «بِالعَدِل قامَتِ السَّمواتُ وَ الاَرضُ» یعنی با موازنه و برابری اجزاء عالم، آسمانها و زمین ایستادهاند. در مجمع فرموده: فرق بین عِدل (بکسر اول) و عَدل (بفتح اول) آنست که اولی مثل شیء است از جنس آن و دومی بدل آن است هر چند از غیر جنس باشد چنانکه فرموده . راغب گوید: اولی در محسوس بحاسّه است مثل موزون و مکیل و معدود. دومی در محسوس به بصیرت است. . اگر بیم آن داشتید که میان زنان به عدالت رفتار نکنید، فقط یکی را تزویج کنید . از ائمه علیهم السلام نقل شده: که مراد از آن عدالت در محبت و علاقه قلبی است یعنی آن از اختیار شخص خارج است راغب نیز چنین گفته است. * . مراد از عدل فدیه است یعنی برابر گناه چیزی از شخص گرفته نمیشود بلکه عذاب فقط بر وجود آدمی است مثل . * . شاید مراد از یعدلون عدول باشد یعنی آنانکه به خدایشان کفر ورزیدهاند از حق عدول میکنند و شاید «بِرَبِّهِم» مفعول یعدلون باشد یعنی به خدایشان مثل و نظیر قائل میشوند ایضاً . ممکن است از عدول یا از عدل باشد یعنی تابع هوای نفس نشوید تا از حق عدول و میل کنید، یا تابع هوای نفس نشوید تا عدالت کنید در مجمع از فرّاء نقل کرده: این مثل آنست که گویند: «لا تَتِّبِع هَواکَ لِتَرضی رَبَّکَ». * . این آیه نظیر آیه 159. همین سوره است که گوید: . «با» در هر دو آیه در «بِالَحَقِ» و «بِهِ» برای آلت است یعنی مردم را به وسیله حق هدایت میکنند و بوسیله حق میان مردم عدالت میکنند. «یَهْدُونَ النَّاسَ بِالْحَقِّ وَ بِالْحَقِّ یَعْدِلُونَ بَیْنَهُمْ» و شاید به معنی ملابست باشد یعنی در حالی که بر حقاند هدایت و عدالت میکنند. مراد از آیه دوم قوم موسی و از آیه اول با ملاحظه ما قبل و ما بعد آن مردم اسلام است ولی همه قوم موسی و مردم اسلام این چنین نیستند بلکه از هر یک امتّی است. به نظر میآید مراد از آن در قوم موسی پیامبران و اوصیاء بعد از موسی است. و در اسلام هم به ائمّه طاهرین «علیهم السلام» تطبیق میشود. در تفسیر عیاشی از حمران از امام باقر «علیه السلام» نقل شده که درباره آیه فرمودند: «هُمُ الْاَئِمَّةُ» و محمد بن عجلان از آن حضرت نقل نموده که فرمود: «نَحْنُ هُمْ» در مجمع فرموده از ابیجعفر و ابیعبدالله «علیهما السلام» نقل شده که فرمودهاند: «نَحْنُ هُمْ». در المیزان از کافی از عبداللَّه بن سنان از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که فرمود: «هُمْ الْاَئِمَّةُ». ایضاً در تفسیر عیاشی از ابن صهبان بکری نقل شده که از امیر المؤمنین «علیه السلام» شنیدم فرمود: «وَالَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَتُفَرِّقِنَّ هذِهِ الْاُمَّةُ عَلی ثَلاثٍ وَ سَبْعینَ فِرْقَةً کُلُّها فِی النَّارِ الَّا فِرقَةٌ «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یِعْدِلُونِ» فَهذِهِ الَّتی تَنْجُو مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ» در مجمع نیز آن را از عیاشی نقل کرده است. و آن در المیزان از برهان از ذاذان از علی «علیه السلام» به لفظ «یَفْتَرِقُ هذِهِ الْاُمَّة...» نقل شده است. و در آخر آن هست: «اَنَا وَشیعَتی». ایضاً عیاشی از یعقوب بن زید نقل میکند که «قالَ اَمیرُالمؤمِنینَ وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ قالَ یعنی: اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صلّی اللَّه علیه و آله و سلم». روایت اخیر با ظاهر آیه سازگار نیست و تطبیق «یَفْترِقُ هذِهِ الْاُمَّةِ...» نیز به آن جای گفتگو است. در اسناد روایاتی که افتراق به سبعین گفته شده باید دقت کرد اثبات حصر در نهایت اشکال است. وآنگهی ظهور آیه اعم از ائمه «علیهم السلام» است شاید غرض از روایات بیان مصداق حقیقی و اولی آیه است مؤید آن حدیثی است که در المیزان از دّرالمنثور نقل شده که حضرت فرمودهاند: «اِنَّ مِنْ اُمَّتی قَوْماً عَلَی الْحَقِّ حَتَّی یَنْزِلَ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ مَتی ما نَزَلَ». درباره «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» در مجمع از ابن عباس، سدّی، ربیع و ضحاک نقل شده: آن امّت قومی هستند در ما بعد مملکت چین، میان آنها و چین صحرائی هست پر از ریگ روان، آنها شریعت را تغییر و تبدیل نکردهاند و آن از ابی جعفر «علیه السلام» منقول است. گفتهاند: هیچ یک از آنها مال به خصوصی ندارد و همه مشترکند، شبها باران میبارد، روزها آفتابی است زراعت میکنند، کسی از آنها به ما و از ما به آنها نمیرسد... ابن جریح گفته: شنیدهام چون بنیاسرائیل پیامبران خود را کشته و کافر گشتند طائفهای از آنها از این کار بیزاری کرده و اعتذار نمودند و از خدا خواستند که میان آنها و کفّار جدائی افکند، خداوند یک راه زیر زمینی برای آنها گشود یک سال و نیم در آن راه رفتند تا از ماوراء چین بیرون آمدند، آنها در آنجااند و طالب حقاند. به قبله اسلام رو میکنند، به قولی جبرئیل شب معراج نزد آنها رفت ده سوره از قرآن که در مکّه نازل شده بود بر آنها خواند. ایمان آوردند و تصدیق کردند، جبرئیل دستور داد که در همانجا بمانند و شنبه را تعطیل نکنند و نماز بخوانند و زکوة بدهند و آن روز فقط نماز و زکوة واجب شده بود آنها نیز چنین کردند. در المیزان بعد از نقل قسمتی از این مطلب گفته: روایت ضعیف و غیر مسّلم است و از این امّت یهودی هدایت یافته تا به امروز خبری نرسیده، و اگر بوده باشند هادی و مهتدی نمیشوند که شریعت موسی با شریعت عیسی و هر دو با شریعت اسلام نسخ شده است لذا بعضی از حاکیان این قصه خرافیّه اضافه کرده که رسول خدا «صلّی اللّه علیه و آله و سلم» در شب معراج به آنها وارد شد و به اسلام دعوت کرد و نماز را تعلیم نمود آنها نیز ایمان آوردند پس از نقل بعضی از آنچه نقل شد به اضافه نقل نسبتهای دیگر فرموده: همه اینها ساخته است. نگارنده گوید: آری ساخته است. * . ظاهراً مراد از عدل، عدل اجتماعی است و آن این است که با هر یک از افراد اجتماع به استحقاق آن فرد رفتار شود یکی را جای دیگری نگیریم و عملی را جای عمل دیگر نگذاریم. احسان نیز ظاهراً احسان اجتماعی و نکوئی در حق دیگران است مثل ایصال خیر به مردم و انجام کارهای نیک برای رفاه مردم و احسان زیاد در مقابل احسان متعارف و انتقام کم از جنایت بزرگ نیز از اقسام احسان است.
wikialkb: تَعْدِلُوا