تعجز. [ ن َ ع َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) برنشستن بر عجز شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بر کونسته ستور نشستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برعجز شتر نشستن ، چنانکه تسنم بر کوهان سوار شدن است. || ادعای عجز کردن. ( از اقرب الموارد ).