تعجب از انکار معاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعجب از انکار معاد (قرآن). بسیاری از آیات مربوط به معاد تکیه روی معاد جسمانی دارد و الا اگر بنا بود تنها روح باقی بماند و بازگشت جسم به زندگی مطرح نباشد این شبهات به وجود نمی آمد.
انکار معاد جسمانی و ممکن ندانستن آن، در عین آگاهی از مبدا پیدایش انسان ، امری شگفت آور:«و ان تعجب فعجب قولهم اءذا کنا تربـا اءنا لفی خلق جدید...» «و اگر عجب داری عجب از سخن آنان ( کافران ) است که آیا وقتی خاک شدیم به راستی در آفرینش جدیدی خواهیم بود.» گفته بودند: چطور ممکن است آدمی بعد از مردن و خاک شدنش بار دیگر زنده شود؟ و نیز گفته بودند: چرا پس آن عذابی که ما را از آن می ترساند نازل نمی شود و اگر او راست می گوید پس چرا به این وعده اش عمل نمی کند؟ آن گاه پس از نقل گفته های ایشان جوابشان را می دهد.در مجمع البیان گفته است: " عجب و تعجب" به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد، (و انسان بناگهانی به او برخورد نماید).
تعجب از خلقت دوباره
در آیه مورد بحث به شبهه ایشان در امر معاد و در آیات بعد به شبهات و گفته های آنان در باره رسالت و توحید اشاره می فرماید.شبهه ایشان در امر معاد این است که گفته اند: " ا اذا کنا ترابا ا انا لفی خلق جدید" خدای متعال این شبهه را به عنوان اینکه سخنی شگفت آور و سزاوار تعجب است ذکر فرموده، چون بطلان و فساد گفتارشان آن قدر واضح بود که هیچ انسان سلیم العقلی تردید در آن را جایز نمی داند و با این حال اگر انسانی بدان قائل شود از مصادیق عجب خواهد بود و لذا فرمود: " و ان تعجب فعجب قولهم... ". و معنای جمله بطوری که حذف متعلق" تعجب" بدان ارشاد می کند این است که: اگر از تو احیانا تعجبی سر بزند- که حتما هم سرمی زند، چون هیچ انسانی خالی از تعجب نیست- پس این کلام ایشان تعجب آور است و لزوما باید از آن شگفتی کنی و این ترکیب (یعنی حذف متعلق تعجب) کنایه از وجوب تعجب از گفتار ایشانست چون بطلانش واضح است و هیچ خردمندی آن را نمی پسندد.و مقصودشان از" تراب" در جمله" ا اذا کنا ترابا ا انا لفی خلق جدید" به قرینه سیاق، خاکی است که بدن آدمی پس از مرگ بدان تبدیل می شود، زیرا در آن موقع انسان که هیکلی گوشتی به شکلی مخصوص و مرکب از اعضای خاص و مجهز به قوایی به قول ایشان مادی است بطور کلی معدوم شده است و چیزی که بکلی و از اصل نابود شده چگونه مشمول خلقت می شود و دوباره بصورت مخلوقی جدید برمی گردد؟ «و یقول الانسـن اءذا ما مت لسوف اخرج حیـا» «و انسان می گوید آیا وقتی بمیرم راستی زنده (از قبر ) بیرون آورده می شوم.» «او لا یذکر الانسـن انا خلقنـه من قبل و لم یک شیــا.» «آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را قبلا آفریده ایم و حال آنکه چیزی نبوده است.»
خلقت از هیچ و بحث معاد
" و یقول الانسان ا اذا ما مت لسوف اخرج حیا". این جمله حکایت کلام انسان در انکار بعث و استبعادش از آن است، البته این سخن تنها از کفار بت پرست و منکرین صانع بلکه از کسانی هم که هنوز به دلیل معاد بر نخورده اند سر می زند، بعضی گفته اند: به همین جهت در مقامی که جا داشت بفرماید" و یقول الکافر" یا بفرماید: " و یقول الذین کفروا" فرمود: " و یقول الانسان" لیکن این حرف صحیح نیست، زیرا با جمله آینده که می فرماید: " فو ربک لنحشرنهم و الشیاطین... صلیا" نمی سازد.و بعید نیست که مراد از انسانی که این حرف را زده کافر منکر معاد باشد و علت تعبیر از آن به انسان این بوده باشد که چون از همین طایفه از انسانها نیز توقع نمی رفت چنین حرفی را بزنند، چون خدای تعالی خود او را نیز مجهز به جهازات عقلی کرده و او به یادش هست که خداوند قبلا او را خلق کرده بود با اینکه هیچ بود، پس دیگر چه استبعادی می کند از اینکه دوباره او را زنده کند، پس استبعاد او استبعاد دارد و لذا لفظ انسان را تکرار کرد، چون جواب از اشکال و استبعاد او را چنین شروع کرد: " ا و لا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا" یعنی او با اینکه انسان است، جا نداشت چیزی را که نظیرش را دیده استبعاد کند، با اینکه هنوز خلقت نخست خود را فراموش نکرده است.و شاید تعبیری که صیغه" مضارع- آینده" در جمله" یقول الانسان- انسان می گوید" اشاره ای به این باشد که این سخن و این استبعاد از این به بعد هم در انسان ها خواهد آمد، یعنی از این به بعد نیز افرادی منکر معاد و یا مردد در آن پیدا خواهند شد. " ا و لا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا". استفهام در این آیه از تعجب و استبعاد است و معنای آیه روشن است، زیرا در آن استبعاد کفار را چنین جواب می دهد که: نظیر آن اتفاق افتاده و دیده اید و بنا بر این آیه شریفه در اثبات امکان معاد نظیر آیه" و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه، قال من یحی العظام و هی رمیم، قل یحییها الذی انشاها اول مرة... ا و لیس الذی خلق السماوات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم" می باشد. در آیات گذشته بحثهای قابل ملاحظه ای در باره رستاخیز و بهشت و دوزخ به میان آمد، آیات مورد بحث نیز در همین زمینه سخن می گوید.در آیه نخست گفتار منکران معاد را چنین بازگو می کند" انسان می گوید:آیا هنگامی که من مردم، در آینده زنده می شوم و سر از قبر برمی دارم"؟! (و یقول الانسان ا اذا ما مت لسوف اخرج حیا). البته این استفهام یک استفهام انکاری است، یعنی چنین چیزی امکان ندارد.پاسخ می گوید که: " آیا انسان این واقعیت را به یاد نمی آورد که ما او را پیش از این آفریدیم و او ابدا چیزی نبود"؟! (ا و لا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا). تعبیر به" الانسان" در اینجا نیز ممکن است اشاره به این نکته باشد که انسان با آن استعداد و هوش خداداد نباید در برابر چنین سؤالی خاموش بنشیند، باید خودش با یادآوری خلقت نخستین به آن پاسخ گوید و گرنه حقیقت" انسانیت" خود را به کار نگرفته است.این آیات مانند بسیاری از آیات مربوط به معاد تکیه روی معاد جسمانی دارد و الا اگر بنا بود تنها روح باقی بماند و بازگشت جسم به زندگی مطرح نباشد، نه آن سؤال جا داشت و نه این پاسخ.به هر حال این منطق را که قرآن برای اثبات معاد در اینجا به کار گرفته در مواردی دیگر از قرآن نیز آمده است.
خلق از نطفه و گل چسبنده
...

پیشنهاد کاربران

بپرس