تعتیم

لغت نامه دهخدا

تعتیم. [ ت َ ] ( ع مص ) جنبانیدن مرغ بال را بر سر مردم و دور نرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازایستادن از کاری. ( تاج المصادر بیهقی ). || بازایستادن از کاری و بازداشتن از آن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || درنگ کردن در مهمانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیر واداشتن و درنگی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). درنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سپسا یکی رفتن و گریختن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در وقت عتمه رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). در وقت عتمه رفتن یا آمدن یا بازگشتن در آن وقت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس