تعته

لغت نامه دهخدا

تعته. [ت َ ع َت ْ ت ُه ْ ] ( ع مص ) خویشتن را نادان نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تجاهل و تغافل. ( اقرب الموارد ). || خود را دیوانه نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تجنن. ( اقرب الموارد ). || احمق و سست گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سستی کردن. بددل شدن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دلشدگی وبی عقلی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زیادتی کردن در طعام و لباس. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). مبالغه در پوشیدنی و خوردنی. ( از اقرب الموارد ). || پاک شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تنظف و تحسن و تزین. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس