بستگی ، وابسته ، جان با جان میماند ، وابستگی جان به نفس
The soul of my soul is dependent on John Mohsen
جون من به جان محسن وابسته است
My soul depends on being alongside Mohsen
روحی تعتمد على التواجد إلی جانب محسن
جان من وابسته به بودن در کنار محسن است
جون من به جان محسن وابسته است
روحی تعتمد على التواجد إلی جانب محسن
جان من وابسته به بودن در کنار محسن است