تعبیر رفتن

لغت نامه دهخدا

تعبیر رفتن. [ ت َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) تعبیر شدن :
دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود.
حافظ.

پیشنهاد کاربران

تعبیر رفتن ؛ تعبیر کرده شدن. ( یادداشت مؤلف ) . تعبیر شدن :
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد
ای کاج هر چه زودتر ازدر درآمدی.
حافظ.
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود.

بپرس