تعاونی

/ta~Avoni/

معنی انگلیسی:
cooperative symbiotic, cooperative, co-operative

لغت نامه دهخدا

تعاونی. [ ت َ وُ ] ( ص نسبی ) منسوب به تعاون.
- شرکت تعاونی . رجوع به شرکت شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به تعاون یا شرکت تعاونی . شرکتی که برای کمک و یاری باعضای یک موسسه یا اداره تشکیل گردد .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب و مربوط به تعاون . ۲ - مجموعه ای که با کمک اعضای آن و برای تأمین منافع همة اعضا تشکیل می شود (اقتصاد ).

فرهنگ عمید

۱. بر مبنای تعاون.
۲. (اقتصاد ) بنگاهی که با همکاری اعضای آن و برای تٲمین منافع تمامی اعضا راه اندازی و اداره می شود.
۳. (اسم ) هریک از شرکت هایی که به وسیلۀ اتوبوس، و بعضاً سواری، به حمل مسافران برون شهری می پردازند.

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

friendly (صفت)
مساعد، مهربان، دوستانه، خودمانی، تعاونی

cooperative (صفت)
تعاونی، وابسته به تشریک مساعی

فارسی به عربی

ودی

پیشنهاد کاربران

بپرس