تعافی. [ ت َ ]( ع مص ) صحت یافتن. ( ناظم الاطباء ). به عافیت رسیدن. ( از اقرب الموارد ). || ترک کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ترک کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ).