تعار
لغت نامه دهخدا
تعار. [ ت َع ْ عا ] ( ع اِ ) زخمی که خون آن منقطع نشود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تعار. [ ت ِ ] ( اِخ ) کوهی است به بلاد قیس. ( منتهی الارب ). نام کوهی است. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 288 و معجم البلدان شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید