تعاد

لغت نامه دهخدا

تعاد. [ ت َ عادد ] ( ع مص ) زائد از هزار بودن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). تعدد. ( اقرب الموارد ): القوم یتعادون علی الف ؛ یعنی آنها زائدند از هزار. ( منتهی الارب ). و رجوع به تعدد شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس