تظهیر. [ ت َ ] ( ع مص ) فراموش کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فراموش کردن حاجت. ( از اقرب الموارد ). || به وقت ظهیره درآمدن و در آن وقت به جایی شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در ظهیره بجایی شدن قوم. || بر بلندی شدن. ( از اقرب الموارد ). || مرد، مر زن خود را انت علی کظهر امی گفتن و یعدی بمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده قبل شود. || ( اصطلاح قافیه ) نزد شعرا تکرار حرفی است که پیش از حرف اعتاب باشد. مثال : خان اعظم ستوده آنکه بشر از کرمهای اوست مستبشر. راء روی است و شین اعتاب و باء تظهیر. ( از جامعالصنایع بنقل کشاف اصطلاحات الفنون ).