تظاهر کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
نمایش دادن، نشان دادن، اشکار کردن، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن
وانمود کردن، بخود بستن، تظاهر کردن
وانمود کردن، تشبیه کردن، بخود بستن، تظاهر کردن، تقلید کردن، مانند بودن، شبیه سازی کردن، شباهت داشتن به