تطویف. [ ت َطْ ] ( ع مص ) بسی فاوا گشتن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ). گرد چیزی گردیدن ( شُدّد للمبالغه ). ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طواف کردن چیزی.( از اقرب الموارد ). تطواف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به این کلمه شود. || پر کردن ملخ و مردم زمین را چون طوفان. ( از اقرب الموارد ).