تطمیع
/tatmi~/
مترادف تطمیع: آزمند ساختن، به طمع انداختن
برابر پارسی: آزمندی، به آز آوردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بطمع انداختن بیوسانیدن آزمند ساختن بطمع آوردن . جمع تطمیعات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
تطمیع، فریب، اغوا
تطمیع، فریب، وسیله تطمیع، گول زنک
تطمیع، رشوه، رشوه خواری، خود فروشی، ارتشاء، رشوه گیری، رشاء، پاره ستانی
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
به طمع انداختن به وسیله ی رشوه دادن
شیوه ای است برای ترغیب کسی تا ب شما برای رسیدن ب هدفتان کمک کند.
حراج - قرعه کشی - یکی بخر چندتا ببر
نمونه هایی از فن تطمیع هست
حراج - قرعه کشی - یکی بخر چندتا ببر
نمونه هایی از فن تطمیع هست
فریفتن. ب دام انداختن
حریص