لغت نامه دهخدا
تطرف. [ ت َ طَرْ رُ ] ( ع مص ) نو گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). گزیدن چیزی را. ( از ذیل اقرب الموارد ). || در اطراف چراگاه چریدن ناقه و نیامیختن با دیگران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از حد اعتدال گذشتن در مسأله ای. || آمدن به طرف. || گرفتن از اطراف چیزی. تحیف. || غارت بردن. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
نو گرفتن در اطراف چراگاه چریدن ناقه و نیامیختن با دیگران