تطبب. [ ت ُ طَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) پزشکی نمودن. ( زوزنی ). طبابت و پزشکی کردن کسی که علم طب نمیداند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || علاج کردن. || پزشک خواستن برای کسی. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(تَ طَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) طبابت کردن ، پزشکی کردن .