تضیف

لغت نامه دهخدا

تضیف. [ ت َ ض َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) مهمان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). مهمان گردیدن نزدیک کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بمهمانی آمدن کسی را.( از اقرب الموارد ). || خواستن از کسی تا او را مهمان کند. ( از اقرب الموارد ). || به غروب نزدیک شدن آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خمیدن ومیل کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس