تضجیج. [ ت َ ] ( ع مص ) رفتن و مایل گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رفتن و بقولی مایل گردیدن. ( از اقرب الموارد ). || سم دادن پرنده یا درنده را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر بانگ و فریاد انگیختن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).