تصویل. [ ت َص ْ] ( ع مص ) برآوردن چیزی را به آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). شستن و آب سایی کردن جواهر. ( بحرالجواهر ) ( یادداشت مرحوم دهخدا ).شستن داروها به آب بطرزی خاص. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به ذخیره خوارزمشاهی باب پنجم از جزو نخستین از گفتار دوم از کتاب ششم شود : و تدبیر بعض سنگهای دیگر چون اقلیمیا و زاجات آن است که نخست آن را بسوزند، پس تصویل کنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || روفتن اطراف خرمن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سوختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).