تصویر کش

لغت نامه دهخدا

تصویرکش. [ ت َص ْ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) تصویرگر. مصور. ( آنندراج ). صورتگر. نگارنده صورت ، که صورت کشد و شکل چیزی را نگارد :
شوخ تصویرکشم جلوه ٔرنگین دارد
نقش پایش چو قلم صورت گلچین دارد.
مفید بلخی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تصویرگر . مصور

پیشنهاد کاربران

بپرس