تصنعی

/tasanno~i/

مترادف تصنعی: ساختگی، مصنوعی

متضاد تصنعی: واقعی، حقیقی

معنی انگلیسی:
affected, airy, artificial, contrived, factitious, histrionic, stilted, strained, unnatural, unreal, plummy

لغت نامه دهخدا

تصنعی. [ ت َ ص َن ْ ن ُ ] ( ص نسبی ) ساختگی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). خلاف حقیقی. و رجوع به تصنع شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ساختگی مصنوعی

فرهنگ معین

(تَ صَ نُّ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ساختگی ، مصنوعی .

مترادف ها

sophisticated (صفت)
مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی، در سطح بالا، خبره و ماهر، مشکل و پیچیده

dummy (صفت)
مصنوعی، ساختگی، تصنعی

mannered (صفت)
تصنعی، دارای سبک یا رفتار بخصوص

put-on (صفت)
تصنعی

self-imposed (صفت)
تصنعی، بر خود تحمیل شده، بخود بسته

پیشنهاد کاربران

تصنعی: غیر واقعی، غیر طبیعی و ساختگی
ساختوار
sophisticated
مثلاً روابط تصنعی یا ظاهری

بپرس