تصنع
/tasanno~/
مترادف تصنع: ساختگی، ظاهرسازی، ظاهرسازی کردن، خودآرایی، خودآرایی کردن
برابر پارسی: وانمودی، ساختگی، خودآرایی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) خود آرایی کردن . ۲ - بتکلف حالتی بخود دادن ظاهر سازی کردن . ۳ - ( اسم ) خود آرایی . ۴ - ظاهرسازی . جمع : تصنعات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خود را به حالتی متکلفانه وانمود کردن، ظاهرسازی کردن.
مترادف ها
هنر، اختراع، استادی، نیرنگ، تصنع، تزویر
تزیین، اراستگی، تصنع، ارایشگری، اذین بندی، مدال یا نشان، پیرایه
تظاهر، تصنع، اداب دانی، گرانبهایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تصْنَعُ : می سازم