تصلق. [ ت َ ص َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) فریاد کردن زن از درد زه.( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن زن از درد زه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در خاک غلطیدن ستور و جز آن از مشقت و اندوه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پهلو به پهلو شدن هر دردمند از درد. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || آمد و شد در آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گردیدن و تاب خوردن ماهی در آب. ( از اقرب الموارد ).