تصرم. [ت َ ص َرْ رُ ] ( ع مص ) جلدی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). چابکی کردن و نیک رسا شدن در کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تجلد. ( اقرب الموارد ). || پاره پاره شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بریده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقطع. ( اقرب الموارد ). || سپری شدن سال. || انقطاع و سکون جنگ. ( از اقرب الموارد ).