تصدیق و تایید کردن

مترادف ها

avouch (فعل)
اقرار کردن، اطمینان دادن، تصدیق و تایید کردن، اشکارا گفتن، تضمین کردن، تثبیت کردن

پیشنهاد کاربران

" روا و دستنهیی. انگشتنه. انگشتنهی. روا داشت و انگشنمایی نمود ":تصدیق و تایید. روایافت دوستش روند. روا و رو شد. روروا. روارو. روادست. دستروا:تصدیق و تایید.

بپرس