تصدق
/tasaddoq/
مترادف تصدق: بلاگردان، صدقه، قربان، در راه خدا دادن، صدقه دادن
متضاد تصدق: صدقه گرفتن
برابر پارسی: پیشمرگی، بلاگردان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- وجه تصدق ؛ خیرات دفع بلا : ملخص این که برسانیدن وجه تصدق خسوف و کسوف در روز مولود به جماعت مستحقین به منجم باشی یا ملاباشی بی نسبت نیست. ( تذکرة الملوک ایضاً ص 20 ).
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) چیزی بمستمندان دادن برای دفع بلا صدقه دادن . ۲ - ( اسم ) صدقه بلا گردان . جمع : تصدقات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) بلاگردان.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَصَدَّقَ: صدقه داد
معنی تَصَدَّقْ: صدقه بده - ببخش
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)
معنی تَصَدَّقْ: صدقه بده - ببخش
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)
wikialkb: تَصَدّق
پیشنهاد کاربران
تصدق: عقدی است منجر که موجب تملیک عین یا منفعت بلاعوض به قصد تقرب به خدا صورت گیرد ، پس تملیک عین یا منفعت منجز و بلاعوض که به قصد قربت انجام می شود صدقه است
منبع: ترمینولوژی حقوقی اثر دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی
منبع: ترمینولوژی حقوقی اثر دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی
در زمان قدیم به کسانی میگفتند که در چند علم استاد و اسطوره بودند
فدایی دادن ، قربون صدقه کسی رفتن
تصدق چشاتم یعنی همون فدای چشاتم
اصطلاح تصدوقت بشم رو داریم. . .
به معنای اینکه فدات شم یا همون پیشمرگت شمه. . .
به معنای اینکه فدات شم یا همون پیشمرگت شمه. . .