تصحیح کردن


مترادف تصحیح کردن: ویراستاری کردن، ویرایش کردن، ادیت کردن، اصلاح کردن، حک واصلاح کردن، تنقیح کردن، منقح ساختن، غلطگیری کردن، خطایابی کردن، رفع اشکال کردن، بهسازی کردن، ارزش یابی شدن اوراق امتحانی

برابر پارسی: درست کردن، ویراستن

معنی انگلیسی:
correct, proofread, rectify

لغت نامه دهخدا

تصحیح کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اصلاح کردن و درست نمودن. ( ناظم الاطباء ). درست کردن. || غلطگیری کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به تصحیح شود.

فرهنگ فارسی

اصلاح کردن و درست نمودن درست کردن

مترادف ها

correct (فعل)
اصلاح کردن، تادیب کردن، تصحیح کردن، صحیح کردن

rectify (فعل)
اصلاح کردن، برطرف کردن، جبران کردن، تصحیح کردن، یکسو کردن

refine (فعل)
تصفیه کردن، تصحیح کردن، تهذیب کردن، پالودن، خالص کردن، پالاییدن

red-pencil (فعل)
عیب گرفتن، تصحیح کردن

emend (فعل)
اصلاح کردن، درست کردن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن

emendate (فعل)
تصحیح کردن، غلط گیری کردن

پیشنهاد کاربران

با تشکر و قدردانی
خداوند متعال فرمود ﴿ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ﴾ حقیقت بزرگ خدا.
خدایا حمد و سپاس تو را در اول و آخر و قبل و بعد و در هر زمان و همیشه و تا ابد، پس الحمدلله
خداوند را به خاطر توفیق و یاری من در تکمیل پایان نامه علمی بسیار سپاسگزارم.
...
[مشاهده متن کامل]

با تشکر از جناب آقای دکتر محمد حسن حائری که پایان نامه کارشناسی ارشد من را پذیرفتند و در تکمیل این تحقیق مرا یاری کردند.
من صمیمانه از اعضای کمیته بحث تشکر می کنم که وقت خود را برای بحث در مورد این پایان نامه در اختیار من گذاشتند و از همه احترام و قدردانی من برخوردارند.
لازم میدانم از یکایک اساتید بزرگوارم دانشگاه آزاد اسلامی - تهران جنوب سپاسگزاری و از خداوند متعال برایشان طلب توفیق روزافزون کنم
در پایان از همه کسانی که در تهیه این تحقیق به من کمک کردند تشکر می کنم.

Revising
تصحیح دادن. [ ت َدَ ] ( مص مرکب ) درست کردن. تصحیح کردن :
نهاده بر رخ گل نقطه های شک شبنم
بباغ رو کن و تصحیح این رساله بده.
صائب ( از آنندراج ) .
بس که دارد خط تو اصلاح او را در نظر
در میان خواب هم تصحیح قرآن میدهم.
صائب ( از آنندراج ) .
و رجوع به تصحیح کردن شود.

بپرس