تصبصب. [ ت َ ص َب ْ ص ُ ] ( ع مص )پریشان و نیست گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): صبصبه فتصبصب ؛ ای فرقه و محقه فتفرق و انمحق. ( اقرب الموارد ). || رفتن اکثر شب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شدت دلیری و خلاف و نزاع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شدت گرمی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).