تصادفی

/tasAdofi/

مترادف تصادفی: اتفاقی، حادثی، غیرمترقبه، تصادف

برابر پارسی: ناگهانی

معنی انگلیسی:
adventitious, accidental, casual, coincidental, contingent, random, chance, haphazard, fortuitous

لغت نامه دهخدا

تصادفی. [ ت َ دُ ] ( ص نسبی ، ق ) ناگهانی. اتفاقی.

فرهنگ فارسی

ناگهانی اتفاقی

واژه نامه بختیاریکا

یهو

مترادف ها

chance (صفت)
تصادفی، اتفاقی

accidental (صفت)
تصادفی، اتفاقی، عرضی، غیر مترقبه، عارضی، غیر اساسی، پیشامدی

random (صفت)
تصادفی، غیر عمدی

casual (صفت)
تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی

fortuitous (صفت)
تصادفی، اتفاقی، شانسی

contingent (صفت)
تصادفی، مشروط، محتمل، محتمل الوقوع

haphazard (صفت)
تصادفی، اتفاقی

by-the-way (صفت)
تصادفی

chanceful (صفت)
تصادفی، اتفاقی

circumstantial (صفت)
تصادفی، ضمنی، مربوط به موقعیت

temerarious (صفت)
تند، تصادفی، بی پروا، متهور، بی باک

فارسی به عربی

حادث عرضی , ظرفی , عرضی , عشوائی , غریب , لونی , مشکوک

پیشنهاد کاربران

از سر اتفاق
برخوردی
تَصادُفی: ناگهانی، بختکی، یک هو، از رویِ پیشامد، پیشامدانه، ناخواسته
هم سنگ و هم ارز کلمهء تصادفی ، دو کلمه "آمد نیامد" و " یادچا "می باشند. یعنی پیش از بکارگیری و رایج شدن کلمهء "تصادفی" در میان ایرانیان بویژه شرق نشینان این دو کلمه بکار برده می شدند. در حال حاضر نیز هر
...
[مشاهده متن کامل]
سه این کلمات یکمی به شکل " آ نیامد" در زبانهای هم خانوادهء ایرانی یعنی هندی و نپالی و دومی " یاد چا" در زبان ماراتایی و سومی "تصادفی" در میان دیگر ایرانیان شرق نشین که اکنون به زبان ترکفارسی سخن می گویند مانند زبانهای ایغوری و ازبکی رایج می باشند.

تصادفی
خودرو تصادفی: خودرو آسیب دیده
گزینش تصادفی:گزینش گتره ای
✍️ by chance
✍️ by accident
✍ inadvertently
✍️ unintentionally
✍️ accidentally
✍ fortuitously
سرزده، بی خبر
ناخواسته
تکپار/تکپاره/ناگاه/
رخدادی، پیشامدی، پیشامدانه ، الابختی، الابختانه ( گرچه الله بختی است )
دهخدا واژه گتره ای را بدین چم آور ده:
گتره ای
( گُ رَ ) ( ق مر. ) ( عا. ) 1 - به قیمت مقطوع ، بی آن که وزن کنند و یا بشمرند. 2 - به تخمین ، بدون حساب دقیق . 3 - بیهوده .
که نمی تواند با آن را برساند
بادرود
( = به طور تصادفی ) این واژه عربی ـ پارسی است و پارسی جایگزین آن، یادچا می باشد که از سنسکریت: یادْرچَیا ساخته شده است
( = تصادف کرده ) اوپَسیک ( اوپَس از سنسکریت: اوپَسَرگَ= تصادف + پسوند مفعولی «یک» ) ، سَمگَتیک ( سمگت از سنسکریت: سَمگَتی + پسوند «یک» ) ، آگَتیک ( آگَت از سنسکریت: آگَتَ + پسوند «یک» )
...
[مشاهده متن کامل]

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس