تصابی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به لهوولعب پرداختن، عشق ورزیدن.
پیشنهاد کاربران
اتفاقا معنی این کلمه رو بخاطر همون حکایت داخل گلستان: پارسایی رادیدم بمحبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار چندانکه ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی . . . سرچ کردم و یادداشت دهخدا هم همین بود
اتفاقا دقیقا معنی این کلمه رو بخاطر همون حکایتی که داخل گلستان بود: پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار. . . سرچ کردم چه جااالب