تشیخ. [ ت َ ش َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خواجه و پیر شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیرشدن. ( از اقرب الموارد ). || پیری نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ):شیئان عجیبان هما ابرد من یخ شیخ یتصبی و صبی ٌ یتشیخ.( یادداشت مرحوم دهخدا ).