طرف اومده نوشته ناقص بودن اسماء و صفات در یک لایه ناقص به معنای کم ارزش بودن آنها نسبت به اسماء و صفات در لایه کامل نمی باشد !
خب اگه کم ارزش نیست پس بین کامل و ناقص چه تفاوتی هس ؟؟؟
بالاخره یه فرقی باید بین لایه کامل یا بالاترین شرف با لایه ناقص یا پایین ترین اخس باشه یا نه ؟؟؟
... [مشاهده متن کامل]
نمیشه بگی وجود خدا دارای شدت و ضعف نیست
بعدم بگی بین دو سرحد کمال و نقصان هیچ تفاوتی نیست و هم ارز و هم ارزش هستن !
خداوند متعال یک وجود بی نهایت و نامحدود هستش که در عین واحد بودن دارای شدت و ضعف یا همون کمال و نقصان هستش. یعنی در عین واحد بودن همزمان علت و معلول و کمال و نقصان و دو سر حد و دو حاشیه وجودی خویش هست !
اما از لحاظ ارزش قطعا بالاترین مرتبه وجود خداوند یعنی نهایت کمال یا امکان اشرف با ارزش تر از پایین ترین مرتبه وجود خداوند یعنی نهایت نقصان یا امکان اخس هستش و نمیشه این دو سر حد رو تو یک ترازو قرار بدی !
خب اگه کم ارزش نیست پس بین کامل و ناقص چه تفاوتی هس ؟؟؟
بالاخره یه فرقی باید بین لایه کامل یا بالاترین شرف با لایه ناقص یا پایین ترین اخس باشه یا نه ؟؟؟
... [مشاهده متن کامل]
نمیشه بگی وجود خدا دارای شدت و ضعف نیست
بعدم بگی بین دو سرحد کمال و نقصان هیچ تفاوتی نیست و هم ارز و هم ارزش هستن !
خداوند متعال یک وجود بی نهایت و نامحدود هستش که در عین واحد بودن دارای شدت و ضعف یا همون کمال و نقصان هستش. یعنی در عین واحد بودن همزمان علت و معلول و کمال و نقصان و دو سر حد و دو حاشیه وجودی خویش هست !
اما از لحاظ ارزش قطعا بالاترین مرتبه وجود خداوند یعنی نهایت کمال یا امکان اشرف با ارزش تر از پایین ترین مرتبه وجود خداوند یعنی نهایت نقصان یا امکان اخس هستش و نمیشه این دو سر حد رو تو یک ترازو قرار بدی !
اندیشمندان، متفکرین و خیالپردازان پیرو دین اسلام از فقیه و متکلم و مفسر و آیه و حدیث و روایت شناس گرفته تا الهی دان و عالِم و حکیم و عارف که به مبداء و معاد، عالم میانی برزخ و قیامت های انفرادی - صغرایی، آخرت و بر پائی قیامت جمعی - کبرائی، عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خداوند متعال اعتقاد و ایمان و امید راسخ و تزلزل ناپذیر دارند و بخصوص آنانیکه پیرو مکاتبی از قبیل اصالت های ماهیت و وجود، حرکت جوهری، حکم امتناع تبدیل مجدد فعل به قوه، تشکیک یا مشکک بودن وجودند، شاید بتوانند پاسخ سوال کودکانه زیر را به ما بینوایان معنویت در میدان دین و فقه و کلام و الهیات و حکمت و عرفان دینی ارائه دهند: چرا خداوند متعال در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین ( و آنهم از ابعاد فراوان و بیکران خویش و نه از عدم یا نیستی ) ، فقط یک سامان یا نظم کلی کوانتمی در قالب یک عالم یا دنیا به شکل یک آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، نیافریده بلکه هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست؟ آیا هرکدام از این هفتگانه ها به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردارند یا نه ؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت بود ( که امیدواریم از طرف حضرات والا مقام و بیدار و آگاه و دانا پاسخ مثبت باشد ) ، آنگاه چگونه و از چه راه یا طریقی و به کدام روش؟
... [مشاهده متن کامل]
در پایان پیشاپیش بابت ارائه یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ( منطبق هم بر ظاهر و هم بر باطن طبیعت بویژه ظاهر و باطن فرد خویش ) سپاسگزار و متشکرم.
... [مشاهده متن کامل]
در پایان پیشاپیش بابت ارائه یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت ( منطبق هم بر ظاهر و هم بر باطن طبیعت بویژه ظاهر و باطن فرد خویش ) سپاسگزار و متشکرم.
با عرض سلام و تقدیم احترام،
محتوای جهان یک نوسان گر دوقطبی می باشد و قطبین آن عبارت اند از وحدت و کثرت. آغاز کثرت وحدت است و پایان کثرت دوباره وحدت. دو قطب این نوسانگر از همدیگر تفکیک ناپذیرند بلکه قابل تبدیل به همدیگر. این نوسان دارای دو فاز ؛ یکی انبساط یا باز شدن و دیگری انقباض یا بسته شدن، می باشد که هردو از لحاظ زمانی باهم برابر اند. این نوسان همچنین دارای یک پریود یا یک زمان می باشد که همیشه برابر خواهد بود با فاصله زمانی بین دو وحدت متوالی ( یا فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی ) . واژه جهان ریشه در مصدر جهیدن دارد و معنای اصلی و ریشه ای آن این است که محتوای جهان می تواند با پرش یا جهش از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگری تحول یابد و با کیفیت و حالت دیگری از وحدت به کثرت و دوباره از کثرت به وحدت برسد. این پرش ها یا جهش های متوالی همیشه از درون دریچه بسیار تنگ و داغ و چگال و متراکم مه بانگی صورت می پذیرند. لذا نو آوری ها یا آفرینش های نوین محتوای کیهان یا جهان بدون در نظر گرفتن شناخت اصلی و محوری تئوری علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان، غیر ممکن می باشد. به این معنا که از طریق بازی کردن با مفاهیم و مقولات و الفاظ و کلمات و واژه ها و عبارات و سرودن شعر کلاسیک و نو به روش متکلمین و حکیمان و شاعران و عارفان نمی توان نو شدن کل محتوای جهان را شرح داد. حال نکات مهم تری هم هستند که توجه به آنها ضروری و اجتناب ناپذیر می باشند که عبارت اند از قدرت و علم و آگاهی و حکمت و رحمت و صبر و عشق و هستی یا وجود مطلق بیکران و بینهایت خداوند متعال و موجودیت طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و تغییر ناپذیر آن. در رابطه با این دوحقیت باید در طول حیات دنیوی خویش همیشه بیدار و هشیار باشیم که به دام مهلک و کشنده آزادی اندیشه و احساس و فکر و خیال یعنی باور های دینی دچار و گرفتار نشویم یا نگردیم. اگر یک بار به چنین دام هایی بیافتیم درست مثل اعتیاد دیگر رهایی و نجات از آنها بسیار مشکل و شاید محال باشد. این بیان به این معنا نیست که کتب دینی را مطالعه نکنیم. بلکه در حین مطالعه چنین کتبی باید بیدار و هشیار باشیم که محتوای آن کتب قصد به دام انداختن ما را دارند و نه رهایی و نجات و شفای ما را. نوسان اشاره شده در بالا که میتواند با زبان سمبلیک به شکل ~ نشان داده شود، بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد فقط یک بار تکرار نمی شود بلکه بطور فراوان یعنی به شکل :
... [مشاهده متن کامل]
A ~~~~~~~~. . . . . . . . P . حال مهم این است که بتوانیم تعداد این نوسانات یا امواج منقطع را محاسبه و تعیین نمائیم. A علامت نظام احسن آفرینش مبداء و P نشان دهنده نظام آفرینش معاد و یا آغاز و پایان سفر. در طول هرکدام از این موج ها یا این نوسانات محتوای جهان همیشه یک بار بطور کامل از وحدت به کثرت می رسد و در پایان موج دوباره به وحدت بر می گردد. هرکدام از این موج ها نمود یکی از مراتب فراوان وجود با یک درجه تکاملی خاص و ویژه آن مرتبه وجودی و نمود یکی از حیات دنیوی فراوان انسانی و نمود یکی از حالت های کلی و فراوان محتوای جهان یا کیهان می باشند. برای بررسی و پژوهش در پدیده تشکیک یا مراتب وجود و تعین سر و ته آن ( به زبان متکلمین و حکیمان و عارفان دینی: هیولای اولی یا قوه محض و فاقد هرگونه بذر قابل رشدِ فعلیت و واجب الوجود یا فعلیت محض و فاقد هرگونه بذر قابل رشد قوه ) نباید در پی کشف شدت و ضعف در وجود موجودات کثیر باشیم بلکه باید هر موجود واحدی را بخصوص هر فرد انسانی را در نظر بگیریم و ببینم که آن موجود واحد یا آن فرد انسانی از چند مرتبه وجودی با درجات مختلف تکاملی بین 0 و 100 یا بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال برخوردار است. تعیین مراتب به شکل عقل و نفس و مثال یا خیال و طبیعت ، یک درجه بندی ساختگی می باشد و نه حقیقی و منطق بر واقعیت. عقول مجرد و بریده از کالبدها و طبیعت وجود ندارند بلکه فهم و عقل به کمک دریافت های حسی عبارت اند از قوای ادراکی. اگر دریافت های حواس پنجگانه و قوه ادراکی فهم وجود نداشته باشند، آنگاه عقل علیل و ذلیل و ناتوان و مفلوک و بیچاره و درمانده و تهی دست خواهد بود و هیچ کاری از دستش بر نخواهد آمد و مات و مبهوت خواهد شد. قوای ادراکی فهم و عقل مطلق و بیکران به خود خداوند متعال تعلق دارند و فهم و عقل افراد انسانی ذرات بسیار ناچیزی از آنها می باشند و قابلیت اوهام سازی را هم دارا می باشند. اما فهم و عقل خداوند فارغ از توهمات می باشند و آنهم نه به این معنا که خداوند توانایی توهم یا وهم سازی را نداشته باشد. بهر حال طبق محاسبات کودکانه این حقیر طول زمان کل یعنی طول سفر مقطعی نزولی - صعودی محتوای جهان بین مبداء و معاد برابر است با 10 بتوان 43 ثانیه ( یعنی معکوس طول زمان مطلق یا طول لحظه حال یعنی زمان پلانک در علم فیزیک ) که پس از تبدیل آن به سال شمسی ( و نه سال قمری ) مقدار آن مساوی خواهد بود با 19 ضربدر 10 بتوان 36 سال شمسی. و پریود نوسان محتوای جهان یعنی عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت متوالی یا وقوع دو مه بانگ متوالی برابر است با مقدار عددی سرعت نور ( بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) بتوان 2 باضافه پسوند سال شمسی که مساوی است با 90 میلیارد سال . نیمی از این عمر ، یعنی 45 میلیارد سال به فار انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق دارد. حال اگر زمان کل را بر عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی تقسیم نماییم به عدد 2 ضربدر 10 بتوان 26 خواهیم رسید یعنی عدد 2 و تعداد 26 تا عدد 0 در سمت راست آن. معنای نهفته در پشت این عدد بسیار بزرگ این است که من حقیر و هرکدام از متکلمین و حکیمان و شاعران و عارفان و حماسه سرایان شریف و بزرگوار از یک هفتم ( 1/7 ) این تعداد حیات های دنیوی و مراتب وجودی و درجات مختلف تکاملی بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد برخورداریم و نه تنها یک حیات دنیوی. شش هفتم ( 6/7 ) بقیه این حیات های دنیوی به 9 عضو دیگر خانواده های ده عضوی ملکوتی افراد انسانی تعلق دارند. امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
محتوای جهان یک نوسان گر دوقطبی می باشد و قطبین آن عبارت اند از وحدت و کثرت. آغاز کثرت وحدت است و پایان کثرت دوباره وحدت. دو قطب این نوسانگر از همدیگر تفکیک ناپذیرند بلکه قابل تبدیل به همدیگر. این نوسان دارای دو فاز ؛ یکی انبساط یا باز شدن و دیگری انقباض یا بسته شدن، می باشد که هردو از لحاظ زمانی باهم برابر اند. این نوسان همچنین دارای یک پریود یا یک زمان می باشد که همیشه برابر خواهد بود با فاصله زمانی بین دو وحدت متوالی ( یا فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی ) . واژه جهان ریشه در مصدر جهیدن دارد و معنای اصلی و ریشه ای آن این است که محتوای جهان می تواند با پرش یا جهش از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگری تحول یابد و با کیفیت و حالت دیگری از وحدت به کثرت و دوباره از کثرت به وحدت برسد. این پرش ها یا جهش های متوالی همیشه از درون دریچه بسیار تنگ و داغ و چگال و متراکم مه بانگی صورت می پذیرند. لذا نو آوری ها یا آفرینش های نوین محتوای کیهان یا جهان بدون در نظر گرفتن شناخت اصلی و محوری تئوری علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان، غیر ممکن می باشد. به این معنا که از طریق بازی کردن با مفاهیم و مقولات و الفاظ و کلمات و واژه ها و عبارات و سرودن شعر کلاسیک و نو به روش متکلمین و حکیمان و شاعران و عارفان نمی توان نو شدن کل محتوای جهان را شرح داد. حال نکات مهم تری هم هستند که توجه به آنها ضروری و اجتناب ناپذیر می باشند که عبارت اند از قدرت و علم و آگاهی و حکمت و رحمت و صبر و عشق و هستی یا وجود مطلق بیکران و بینهایت خداوند متعال و موجودیت طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و تغییر ناپذیر آن. در رابطه با این دوحقیت باید در طول حیات دنیوی خویش همیشه بیدار و هشیار باشیم که به دام مهلک و کشنده آزادی اندیشه و احساس و فکر و خیال یعنی باور های دینی دچار و گرفتار نشویم یا نگردیم. اگر یک بار به چنین دام هایی بیافتیم درست مثل اعتیاد دیگر رهایی و نجات از آنها بسیار مشکل و شاید محال باشد. این بیان به این معنا نیست که کتب دینی را مطالعه نکنیم. بلکه در حین مطالعه چنین کتبی باید بیدار و هشیار باشیم که محتوای آن کتب قصد به دام انداختن ما را دارند و نه رهایی و نجات و شفای ما را. نوسان اشاره شده در بالا که میتواند با زبان سمبلیک به شکل ~ نشان داده شود، بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد فقط یک بار تکرار نمی شود بلکه بطور فراوان یعنی به شکل :
... [مشاهده متن کامل]
A ~~~~~~~~. . . . . . . . P . حال مهم این است که بتوانیم تعداد این نوسانات یا امواج منقطع را محاسبه و تعیین نمائیم. A علامت نظام احسن آفرینش مبداء و P نشان دهنده نظام آفرینش معاد و یا آغاز و پایان سفر. در طول هرکدام از این موج ها یا این نوسانات محتوای جهان همیشه یک بار بطور کامل از وحدت به کثرت می رسد و در پایان موج دوباره به وحدت بر می گردد. هرکدام از این موج ها نمود یکی از مراتب فراوان وجود با یک درجه تکاملی خاص و ویژه آن مرتبه وجودی و نمود یکی از حیات دنیوی فراوان انسانی و نمود یکی از حالت های کلی و فراوان محتوای جهان یا کیهان می باشند. برای بررسی و پژوهش در پدیده تشکیک یا مراتب وجود و تعین سر و ته آن ( به زبان متکلمین و حکیمان و عارفان دینی: هیولای اولی یا قوه محض و فاقد هرگونه بذر قابل رشدِ فعلیت و واجب الوجود یا فعلیت محض و فاقد هرگونه بذر قابل رشد قوه ) نباید در پی کشف شدت و ضعف در وجود موجودات کثیر باشیم بلکه باید هر موجود واحدی را بخصوص هر فرد انسانی را در نظر بگیریم و ببینم که آن موجود واحد یا آن فرد انسانی از چند مرتبه وجودی با درجات مختلف تکاملی بین 0 و 100 یا بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال برخوردار است. تعیین مراتب به شکل عقل و نفس و مثال یا خیال و طبیعت ، یک درجه بندی ساختگی می باشد و نه حقیقی و منطق بر واقعیت. عقول مجرد و بریده از کالبدها و طبیعت وجود ندارند بلکه فهم و عقل به کمک دریافت های حسی عبارت اند از قوای ادراکی. اگر دریافت های حواس پنجگانه و قوه ادراکی فهم وجود نداشته باشند، آنگاه عقل علیل و ذلیل و ناتوان و مفلوک و بیچاره و درمانده و تهی دست خواهد بود و هیچ کاری از دستش بر نخواهد آمد و مات و مبهوت خواهد شد. قوای ادراکی فهم و عقل مطلق و بیکران به خود خداوند متعال تعلق دارند و فهم و عقل افراد انسانی ذرات بسیار ناچیزی از آنها می باشند و قابلیت اوهام سازی را هم دارا می باشند. اما فهم و عقل خداوند فارغ از توهمات می باشند و آنهم نه به این معنا که خداوند توانایی توهم یا وهم سازی را نداشته باشد. بهر حال طبق محاسبات کودکانه این حقیر طول زمان کل یعنی طول سفر مقطعی نزولی - صعودی محتوای جهان بین مبداء و معاد برابر است با 10 بتوان 43 ثانیه ( یعنی معکوس طول زمان مطلق یا طول لحظه حال یعنی زمان پلانک در علم فیزیک ) که پس از تبدیل آن به سال شمسی ( و نه سال قمری ) مقدار آن مساوی خواهد بود با 19 ضربدر 10 بتوان 36 سال شمسی. و پریود نوسان محتوای جهان یعنی عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت متوالی یا وقوع دو مه بانگ متوالی برابر است با مقدار عددی سرعت نور ( بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) بتوان 2 باضافه پسوند سال شمسی که مساوی است با 90 میلیارد سال . نیمی از این عمر ، یعنی 45 میلیارد سال به فار انبساط و نیمی دیگر به فاز انقباض تعلق دارد. حال اگر زمان کل را بر عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی تقسیم نماییم به عدد 2 ضربدر 10 بتوان 26 خواهیم رسید یعنی عدد 2 و تعداد 26 تا عدد 0 در سمت راست آن. معنای نهفته در پشت این عدد بسیار بزرگ این است که من حقیر و هرکدام از متکلمین و حکیمان و شاعران و عارفان و حماسه سرایان شریف و بزرگوار از یک هفتم ( 1/7 ) این تعداد حیات های دنیوی و مراتب وجودی و درجات مختلف تکاملی بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد برخورداریم و نه تنها یک حیات دنیوی. شش هفتم ( 6/7 ) بقیه این حیات های دنیوی به 9 عضو دیگر خانواده های ده عضوی ملکوتی افراد انسانی تعلق دارند. امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
هستی یا وجود را می توان علاوه بر تقسیم بندی های موجود از قبیل : واجب و ممکن ؛ کامل و ناقص ؛ فعلیت محض و قوه محض؛ هست و باید ؛ بی نیاز و با نیاز و آزاد و ضروری به دو نوع کلی مطلق و نسبی تقسیم نمود. هستی یا وجود مطلق نامحدود است و نامتناهی و بیکران و بینهایت که به خود خداوند متعال تحت عنوان واجب الوجود تعلق دارد ، هستی ها یا وجود های نسبی محدود اند و دارای مقدار و اندازه و هرکدام از لحاظ تعداد نامتناهی و بی شمار اند ( یعنی در محتوای جهان های موازی و مساوی و بیشمار ) . به عنوان مثال فرد خود من علارغم محدود بودن وجودم در این جهان ، در همه جهان های بیشمار هم بطور همزمان وجود دارم. هستی ها یا وجود های نسبی و محدود و متناهی اجزای لاینفک هستی یا وجود مطلق می باشند و نه نیستی های هستی نما و یا هستی ها یا وجود های معلق یا ماسوی الله یا غیر از هستی یا وجود مطلق و بیکران خداوند. به همین منوال مکان و زمان هم دو نوع اند؛ یکی مطلق و دیگری نسبی . به همین ترتیب بیمکانی و بیزمانی هم دو نوع اند ؛ مطلق و نسبی. مکان ها و بیمکانی های مطلق یا مجرد همان فضا های هندسی سه بُعدی اند که هرکدام نقش ظرف نگه دارنده محتوا ها یعنی هستی ها یا وجود های کلی کیهانی را عهده دار می باشند. زمان مطلق و بی زمانی مطلق یا لحظه حال که طول آن برابر با 10 بتوان منهای 43 ثانیه می باشد، دو نقش را عهده دار است ؛ یکی رقم زدن عمر موجودات و عمر کیهان و دیگری حرکت یا سوق دادن محتوای کل کیهان ( و محتوای کیهان های بیشمار ) بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر و لحظه به لحظه بسوی آینده و معاد. ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی و بیمکانی نسبی روی همدیگر و بهمراه هم و هرکدام به عنوان نیم زوج های بنیادی ، زوج های بنیادی نواسنگر و رقاص هشت بعدی را تشکیل داده اند که واقعیت عینی نیمی از این و نیمی دیگر از آن آفریده شده است، یعنی حدود پنج درصد ماده و انرژی معمولی و حدود نود و پنج درصد ماده و انرژی تاریک. پس از این مقدمه کوتاه بطور اختصار اشاره ای ساده به مفاهیم تشکیک و اشتداد وجود در حکمت های چهارگانه ایرانی - اسلامی یعنی مشائی و اشراقی و متعالیه و بدایه و نهایه و کلام و عرفان دینی می نمایم . از دیدگاه من هستی یا وجود هیچگونه شدت و ضعف ندارد بلکه واحد و یکسان و اصیل است. هستی یا وجود مطلق خداوند بر خلاف باور متکلمین و حکیمان و عارفان تنها در راس سلسله مراتب قرار ندارد بلکه نه تنها در راس و در ته بلکه کلیه سلسله را هم در بر گرفته است. یعنی هم راس سلسله و هم ته سلسله و هم بدنه سلسله. لذا نه تنها اول و آخر همه چیز و همه کس بلکه کلیه همه چیز و همه کس را به عنوان اجزاء در بر و بطن کلیت خویش دارد و هیچ چیزی و هیچ کسی غیر از او وجود ندارد. مراتب وجود در اصل به این معنا نیست که بعضی از موجودات از وجودیت شدید تر و بیشتری برخوردار باشند و خیلی از آنها از وجودیت کمتر و ضعیف تری . بلکه مراتب وجود هر موجود گیاهی و حیوانی و انسانی عبارت است از درجات تکاملی آن موجود بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. خود این دو سرحد در طول سفر بینهایت همیشه محصور و محدود اند بین دو نظام احسن آفرینش مبداء و معاد و پس از آن بین نظام های احسن آفرینش معاد های متوالی و بیشمار. به عنوان مثال خود من ( و هر فرد دیگر انسانی ) در نظام احسن آفرینش مبداء به امر خداوند متعال و از هستی یا وجود مطلق و بیکران وی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده شده و از حیات جاودانه بهشتی برخوردار گردیده ام. اما خداوند متعال طوری طرح وجودی مرا طراحی نموده است که علاوه بر حیات بهشتی اولیه و پس از خاتمه آن و آغار سفر بینهایت همیشه از حیات های فراوان دنیوی با درجات مختلف تکاملی هم بر خوردار گردم و آنها را تجربه نمایم. از تعداد درجات تکاملی یعنی از تعداد مراتب هستی یا وجود من که با تعداد حیات دنیوی من برابر می باشند، تاکنون خداوند متعال علم و آگاهی کامل داشته است، اما از این به بعد من انسانی هم می توانم به کمک شناخت های علمی به تعداد آنها علم و آگاهی یابم ( مشروط بر اینکه بخواهم ) . در این عالم فقط یکی از قوای بیشمار وجودی من به فعلیت درآمده است و نه کلیه آنها. تمامی تغییرات و تحولاتی که در عوارض وجود من در این عالم رُخ می دهند از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و پس از آن شکل گیری جنین و تولد و دوران نوزادی و کودکی و نوجوانی و جوانی و بزرگ سالی و پیری و کهولت و مرگ فقط مربوط به همین درجه تکاملی و به همین مرتبه وجودی و به همین فعلیت تعلق دارند و به بقیه امکانات استعلایی یا بالقوه موجود در وجود من هیچگونه تعلقی ندارند. هر کدام از مراتب وجودی من در یک عالم خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند و در آن عالم فقط قوای مربوط به آن مرتبه وجودی به فعلیت در می آیند. لذا تعداد مراتب وجود فرد من ( و مراتب وجود هر فرد انسانی دیگر ) نه تنها با تعداد حیات های دنیوی بلکه با تعداد عوالم دنیوی و تعداد وقوع مه بانگ های متوالی هم برابر می باشد. البته خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مرا از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) با هدف زوجیت با خودم و تجربه عشق خویشتن آفریده است. این ده عضو در طول سلسله حیات های دنیوی پشت سر هم به ظهور و پیدایش می رسند و حیات های فراوان دنیوی خودرا با درجات مختلف تکاملی تجربه می کنند. اما برای ظهور یافتن و پدیدار گشتن به ده عالم نیار ندارند بلکه به هفت عالم. زیرا چهار عضو از آنها همیشه بصورت انفرادی در چهار عالم و شش عضو از آنها بصورت زوج های بنیادی در سه عالم به ظهور می رسند. بنابراین تعداد کل حیات دنیوی انسان که بعدا اگر فرصتی شد به محاسبه آن مبادرت خواهم ورزید، برای من و هرفرد انسانی دیگر به یک هفتم تقلیل خواهد یافت و شش هفتم بقیه آن به نُه عضو دیگر تعلق دارد. امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشم. در پایان یک اشاره کوتاه به باور ادیان ابراهیمی می نمایم.
... [مشاهده متن کامل]
از آنجائیکه بر اساس محتوای کتب دینی این ادیان انسان فقط از یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن و یک حیات دنیوی برخوردار است، طبق باور این حقیر و با احترام کامل خدمت و حضور پیروان موئمن و شریف و محترم و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار این ادیان ، محتوای این کتب نمی توانند از طرف خداوند متعال و به امر وی به مولفین یا نویسندگان این کتب ابلاغ گردیده باشند.
... [مشاهده متن کامل]
از آنجائیکه بر اساس محتوای کتب دینی این ادیان انسان فقط از یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن و یک حیات دنیوی برخوردار است، طبق باور این حقیر و با احترام کامل خدمت و حضور پیروان موئمن و شریف و محترم و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار این ادیان ، محتوای این کتب نمی توانند از طرف خداوند متعال و به امر وی به مولفین یا نویسندگان این کتب ابلاغ گردیده باشند.
تشکیک یک کاتِگوری یا مقوله یا لفظ و یا یک مفهوم تاریک است که در حکمت مشاییان و اشراقیان و متعالیه صدرایی و نهایه طباطبایی مورد استعمال و استفاده بوده و هنوز هم در بین حکیمان و عارفان فارسی زبان ایرانی عصر جدید مورد مصرف قرار دارد و تاکنون نوری بر پیکره ظلمانی آن تابیده نشده است. باورمندان به اصالت وجود و تشکیک وجود می گویند که وجود یک حقیقت واحد و بیکران می باشد و علیرغم وحدت، مشکک یا مدرج هم می باشد و منظورشان از مشکک بودن همان شدت و ضعف است و آن به این معنا که هرچقدر به سمت واجب الوجود یا مبداء المبادی یا ذات اقدس نگاه کنیم ، وجود شدت می یابد و درخشندگی نور افزایش می یابد و هر چقدر به سمت مقابل آن نگاه کنیم از شدت و حِدت وجود و درخشش نور کاسته میشود و ضعیف میگردد تا به رسیم به هیولای اولا که در نهایت ضعف و نقصان به سر می برد. به زبان ساده تر حکیمان بزرگوار مسلمان عربی - فارسی زبان ایرانی برای وجود دو حد قائل اند ؛ یکی ذات خداوند در بالا ترین حد و دیگری هیولای اولا در پایین ترین حد و مرز. این درجه بندی از دیدگاه آن بزرگواران به این معناست که وجود حقیقی و واحد خداوند متعال در بخش سر و بالا روشن و درخشان و کامل و در بخش پا و پایین تاریک و ظلمانی و ناقص تمام است. در این زمینه از کاتِ گوری ها یا مقولات دیگری هم استفاده می کنند، از قبیل : مفهوم و مصداق. منظورشان از مصداق ( که گویا خود یک مفهوم نباشد ) کلیه موجودات زنده و غیر زنده کثیره در خارج از ذهن انسان که بصورت واقعی و عینی وجود دارند. و منظورشان از مفهوم یا مفاهیم موجودات ذهنی می باشند که در خارج از ذهن انسان وجود ندارند. بطور مثال : یک درخت یک مصداق است و کلمه درخت یک مفهوم ذهنی که هم میتواند از نوک قلم جاری شود و روی یک کاغذ نوشته شود و یا بر زبان جاری گردد و به صوت تبدیل شود و در فضا پخش گردد و احیانا به سمع یک مخاطب برسد. کاتِگوری های وحدت و کثرت و عدم امکان اجتماع نقیضین یا همزیستی دختر و پسر و یا زن و مرد باهم ، هم توسط آن بزرگواران و پیشتازان روشن نمودن اندیشه انسانی مورد استعمال و استفاده و مصرف بوده و هنوز هم هست. میفرمایند که یک چیز واحد در عین حال نمی تواند کثیر هم باشد. زیرا اگر چنین باشد آنگاه طرفین ضد و نقیض با همدیگر رقیق و همسر و هم دم و هم رقص و هم آواز خواهند شد. قائل بودن به دو حد بالا و پایین برای وجود واحد و حقیقی و عینی ؛ یکی کامل و دیگری ناقص هیچگونه اشکالی ندارد مشروط به اینکه واجب الوجود را از هیولای اولی جدا نکنند و آنرا چیزی دیگری غیر از وجود خداوند نپندارند که یک خطای بزرگ منطقی و حکمی خواهد بود. زیرا ارتکاب این خطا منجر به ثنویت میشود و آن به این معنا که وجود واحد و حقیقی به دو نوع وجود تبدیل خواهد شد؛ یکی الهی و دیگری اهریمنی. از طرف دیگر حکیمان مسلمان ایرانی در بررسی اصالت وجود و تشکیک آن، جنبه های دیگر خداوند یعنی قدرت ، دانش ، حکمت ، آگاهی ، افکار ، احساسات، خیالات ، اندیشه ، ذهنیت ، فهم و عقل مطلق و بیکران خداوند را از قلم می اندازند و فقط به ذات او می چسبند. ذات خداوند چیز دیگری نیست غیر از نام او به زبان خود او. خداوند قادر است که وجود واحد و بیکران خودرا هر طوری که بخواهد تغییر دهد و کثرات بیشماری را از آن ایجاد کند. بطور مثال میتواند یک ذره ناچیز از وجود خودرا به یک بُز و یک ذره ناچیز دیگر را به یک میش تبدیل نماید. آیا چنین کاری از حیطه قدرت و علم و حکمت خداوند خارج است؟ در زمینه تشکیک وجود گویا حکیمان مسلمان به این فکر و اندیشه بوده اند و می باشند که عده انگشت شماری از موجودات انسانی را از قبیل انبیاء و اولا و معصومین و حکیمان و عارفان را شدید الوجود و نزدیک به درگاه کبریایی و عرش قلمداد کنند و بقیه را ضعیف الوجود و نزدیک به هیولای طبیعت و فرش. ماشاالله هزار و یک ماشاالله به این خجستگان، فرهیختگان ، نوابغین ادهار ( جمع دهر ) و شمع ها و چراغ ها و انوار و مدافعین دین و یوغ شریعت .
... [مشاهده متن کامل]
بقول حاجی رحمه الله: والحاصل
خداوند متعال وجود واحد حقیقی خودرا با آگاهی و اطمینان و یقین مطلق به کثرت رسانده است و موجودات کثیره را بیشتر از وجود خود دوست دارد و به آنها عشق می ورزد. برای انسان پنج سرنوشت جنسی و عشقی تعیین نموده و هر انسانی را از یک خانواده ده عضویی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن در سطح کمال و در یک سن برابر و معتدل ( احتمالا چهل سالگی ) از وجود خویش آفریده و به آنها حیات محض بخشیده است. یک زوج مرکب از یک زن و مرد با بدن مادی محض ( همراه با بذر روحی ) و یک زوج مرکب از یک زن و مرد با بدن روحی محض ( همراه با بذر مادی ) و سه زوج ؛ دوبار هم جنس به شکل مرد - مرد ؛ زن - زن هرکدام با بدن های روحی محض ( با بذر مادی ) و یک بار غیر همجنس به شکل : مرد - زن هرکدام با بدن های روحی محض ( با بذر مادی ) .
هرکدام از آن افراد انسانی دارای یک نفس یا یک خویشتن مجرد و فهم و عقل محض و خاص و ویژه می باشند و بعد از خلق شدن بطور جاودانه باقی خواهند ماند. در طول سفر خلقت و آفرینش همیشه سه بار بطور زوجی و چهار بار بطور انفرادی در عوالم هفتگانه شهودی و بیشمار به ظهور می رسند و حیات های واقعی و عینی کوتاه مدت خودرا تجربه می کنند و در پایان سفر دوباره بطور همزمان به ظهور می رسند و حیات محض اولیه را از نو آغاز می کنند. خلاصه اینکه وجود خداوند شدید و ضعیف نیست بلکه دارای هفت مرتبه هم ارز و هم ارزش می باشد و هرکدام از این مراتب اصلی دارای مراتب فرعی یا لایه های بسیار می باشند که هرکدام از این لایه ها در برگیرنده مجموعه بیشماری از اسماء و صفات الهی می بوده و همگی هم ارز و هم ارزش، اما همیشه دارای دو حد کامل و ناقص و هرکدام از طریق مه بانگ های هفتگانه به ترتیب و نوبت خاص و ویژه خود در قالب یک عالم شهودی به ظهور می رسند. ترتیب و نوبت ظهور از لایه پایین و ناقص آغاز میگردد و با ظهور آخرین لایه کامل سفر خلقت خاتمه پیدا می کند. ناقص بودن اسماء و صفات در یک لایه ناقص به معنای کم ارزش بودن آنها نسبت به اسماء و صفات در لایه کامل نمی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
بقول حاجی رحمه الله: والحاصل
خداوند متعال وجود واحد حقیقی خودرا با آگاهی و اطمینان و یقین مطلق به کثرت رسانده است و موجودات کثیره را بیشتر از وجود خود دوست دارد و به آنها عشق می ورزد. برای انسان پنج سرنوشت جنسی و عشقی تعیین نموده و هر انسانی را از یک خانواده ده عضویی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن در سطح کمال و در یک سن برابر و معتدل ( احتمالا چهل سالگی ) از وجود خویش آفریده و به آنها حیات محض بخشیده است. یک زوج مرکب از یک زن و مرد با بدن مادی محض ( همراه با بذر روحی ) و یک زوج مرکب از یک زن و مرد با بدن روحی محض ( همراه با بذر مادی ) و سه زوج ؛ دوبار هم جنس به شکل مرد - مرد ؛ زن - زن هرکدام با بدن های روحی محض ( با بذر مادی ) و یک بار غیر همجنس به شکل : مرد - زن هرکدام با بدن های روحی محض ( با بذر مادی ) .
هرکدام از آن افراد انسانی دارای یک نفس یا یک خویشتن مجرد و فهم و عقل محض و خاص و ویژه می باشند و بعد از خلق شدن بطور جاودانه باقی خواهند ماند. در طول سفر خلقت و آفرینش همیشه سه بار بطور زوجی و چهار بار بطور انفرادی در عوالم هفتگانه شهودی و بیشمار به ظهور می رسند و حیات های واقعی و عینی کوتاه مدت خودرا تجربه می کنند و در پایان سفر دوباره بطور همزمان به ظهور می رسند و حیات محض اولیه را از نو آغاز می کنند. خلاصه اینکه وجود خداوند شدید و ضعیف نیست بلکه دارای هفت مرتبه هم ارز و هم ارزش می باشد و هرکدام از این مراتب اصلی دارای مراتب فرعی یا لایه های بسیار می باشند که هرکدام از این لایه ها در برگیرنده مجموعه بیشماری از اسماء و صفات الهی می بوده و همگی هم ارز و هم ارزش، اما همیشه دارای دو حد کامل و ناقص و هرکدام از طریق مه بانگ های هفتگانه به ترتیب و نوبت خاص و ویژه خود در قالب یک عالم شهودی به ظهور می رسند. ترتیب و نوبت ظهور از لایه پایین و ناقص آغاز میگردد و با ظهور آخرین لایه کامل سفر خلقت خاتمه پیدا می کند. ناقص بودن اسماء و صفات در یک لایه ناقص به معنای کم ارزش بودن آنها نسبت به اسماء و صفات در لایه کامل نمی باشد.