تشویک

لغت نامه دهخدا

تشویک. [ ت َش ْ ] ( ع مص ) سپید شدن کشت پیش از آنکه پراکنده گردد. || باخار گشتن. ( زوزنی ). خار برآوردن و خارناک شدن درخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خار بردیوار نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دندان اشتر برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دندان نشتر شتر برآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پستان از جای برخاستن. ( تاج المصادر بیهقی ). پستان دختر برخاستن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سیخ پرشدن چوزه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باموی شدن چوزه. ( تاج المصادر بیهقی ). سر برزدن پرهای جوجه. ( از اقرب الموارد ). || سخت شدن سبلت کودک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خشن شدن شارب غلام. ( از اقرب الموارد ). || موی برآمدن بعد از ستردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).برآمدن موی سر پس از تراشیدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سپید شدن کشت پیش از آنکه پراکنده گردد با خار گشتن .

فرهنگ عمید

۱. خار درآوردن، خاردار شدن درخت.
۲. خار بر سر دیوار گذاشتن.
۳. سیخ پَر شدن جوجه.

پیشنهاد کاربران

بپرس